جدول جو
جدول جو

معنی مقاسمت - جستجوی لغت در جدول جو

مقاسمت
(مُ سَ / سِمَ)
مقاسمه. و رجوع به مقاسمه شود، تشخیص مقدار مالیات دیوان بوسیلۀ تعیین سهم معینی از محصول. در ترجمه تاریخ قم آمده: اردشیر بن بابک... اول کسی که خراج پدید کرد و سنت گردانید. عجم آن را مستعظم و مستکره شمردند و گفتند آنچه باقی ماند بر آنچه فانی خواهد شد وظیفه می گردانی و تعیین می نمایی، یعنی خراج را بر بدنهای فانیه وضع می کنی زیرا که مقاسمت عدل تر است. و اولیتر از خراج که بر وجه عدل بود، آن است که بعد از وضع مؤن و اخراجات و نفقات و تفکر نمودن در اسعار و نرخها و امن و خوف و قیمت کردن و فروآوردن به هر وقت و زمانی بر قدر ارتفاع خراج را وضع کنند و معین گردانند. (ترجمه تاریخ قم ص 183). و رجوع به دو مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
مقاسمت
چیزی را با هم تقسیم کردن و هر یک بهره خود را برداشتن چیزی را بایکدیگر بخش کردن، تشخص مقدار مالیات دیوان بوسیله تعیین سهم معینی از محصول
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقاسات
تصویر مقاسات
رنج کشیدن، سختی کشیدن، به رنج و تعب افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاسمه
تصویر مقاسمه
چیزی را با هم قسمت کردن و هر کدام بهرۀ خود را بردن، سوگند یاد کردن برای کسی، کسی را سوگند دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
ایستادگی کردن، با کسی در امری برابری کردن، ضدیت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
ایستادگی و برابری و مقابلی، پایداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاسمه
تصویر مقاسمه
مقاسمه و مقاسمت در فارسی بخش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاسات
تصویر مقاسات
رنج کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
((مُ وِ مَ))
ایستادگی کردن، پایداری نمودن، ایستادگی، پایداری، دوام، استحکام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاسمه
تصویر مقاسمه
((مُ سَ مَ یا س مِ))
سوگند یاد کردن، سوگند دادن کسی را
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاسمه
تصویر مقاسمه
((مُ سَ مَ یا س مِ))
چیزی را با هم تقسیم کردن، چیزی را با یکدیگر بخش کردن، در فارسی تشخیص مقدار مالیات دیوان به وسیله تعیین سهم معینی از محصول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاسات
تصویر مقاسات
((مُ))
رنج کشیدن، سختی کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
پایداری، ایستادگی، ایستاده گری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
مقاومةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
Resistance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
résistance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
resistência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
مزاحمت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
ความต้านทาน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
upinzani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
התנגדות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
抵抗
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
抵抗
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
저항
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
প্রতিরোধ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
perlawanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
opór
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
प्रतिरोध
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
resistenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
resistencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
Widerstand
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
weerstand
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
сопротивление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
опір
دیکشنری فارسی به اوکراینی