آنکه اشک می ریزد، آنکه آب بر خود می ریزد. (ناظم الاطباء). و رجوع به افاضه شود، فیض رساننده. (غیاث) (آنندراج). آنکه عطا می کند. (ناظم الاطباء). فیض بخش. بخشنده: اگرچه شمس وار به اریحیت فایض مفیض و لطف سجیت مستفیض منقطعالقرین و عدیم المثل است... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 299). معاینۀ جرم آتش که مفیض نور است... (اوصاف الاشراف ص 55). تا باشد آن دعا که رود سوی آسمان گاهی مفیض راحت و گه مثمر محن. جامی
آنکه اشک می ریزد، آنکه آب بر خود می ریزد. (ناظم الاطباء). و رجوع به افاضه شود، فیض رساننده. (غیاث) (آنندراج). آنکه عطا می کند. (ناظم الاطباء). فیض بخش. بخشنده: اگرچه شمس وار به اریحیت فایض مفیض و لطف سجیت مستفیض منقطعالقرین و عدیم المثل است... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 299). معاینۀ جرم آتش که مفیض نور است... (اوصاف الاشراف ص 55). تا باشد آن دعا که رود سوی آسمان گاهی مفیض راحت و گه مثمر محن. جامی
گریز گاه، باز گشتگاه سرشار کننده، سرازیر کننده افشاننده جاری کننده (آب اشک)، فیض دهنده فیض بخش بخشنده دهنده: (معاینه جرم آتش که مفیض نور است) (اوصاف الاشراف. 55)
گریز گاه، باز گشتگاه سرشار کننده، سرازیر کننده افشاننده جاری کننده (آب اشک)، فیض دهنده فیض بخش بخشنده دهنده: (معاینه جرم آتش که مفیض نور است) (اوصاف الاشراف. 55)