جدول جو
جدول جو

معنی مفضی

مفضی((مُ))
گشاد شونده، مفتقر، محتاج، اعلام کننده، رسنده، بالغ شونده
تصویری از مفضی
تصویر مفضی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مفضی

مفضی

مفضی
گشاده شونده، نیاز مند، گوالنده بالنده، آگاه کننده گشاد شونده، مفتقر محتاج، اعلام کننده، رسنده بالغ شونده: (این نصایح مفضی است بمنایح تایید الهی و تخلید آثار پادشاهی) (مرزبان نامه. تهران. چا. 1 ص 18)، مباشرت کننده
فرهنگ لغت هوشیار

مفضی

مفضی
رساننده. (غیاث) (آنندراج). منجر. منتهی: از وخامت عاقبت فتنه ای که مفضی به ندامت خواهد بود اندیشد. (تاریخ جهانگشای جوینی) ، مباشرت کننده. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

مفضل

مفضل
افزون شده، برتری داده شده، آنکه به فضل و برتری و فزونی او بر دیگری اعتراف کرده باشند، بسیار فضل
مفضل
فرهنگ فارسی عمید