- مفتوح
- باز
معنی مفتوح - جستجوی لغت در جدول جو
- مفتوح
- گشوده شده، باز شده، کلمه ای که دارای فتحه باشد
- مفتوح
- گشاده شده، گشوده
- مفتوح
- بازشده، گشاده شده، کلمه ای که دارای فتحه باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مفتوحه در فارسی مونث مفتوح زبر دار، گشوده مونث مفتوح
گشوده شده، باز شده، گشوده، آغاز شده
آلتی که با آن قفل و درهای بسته را بگشایند، کلید
رشتۀ باریک فلزی که مانند نخ تابیده است، تابیده شده، تاب داده شده، پیچیده
ویژگی کسی که در فتنه انداخته شده، شیفته، فریفته، عاشق
گشوده، سر آغاز گشاینده، آغاز کننده بازکرد ه شده گشوده، آغاز (کتاب رساله) مدخل: (مفتتح کتاب برترتیب ابن المقفع) (کلیله. مصحح مینوی. 28) باز کننده گشاینده
کلید، هر چه بدان چیزی گشایند، جمع آن مفاتیح است
گرانبار ازوام
در فتنه افتاده، دیوانه، شیفته و عاشق
تابیده شده، پیچیده، هر چیز تافته شده
غر غر فنج
رسوا و نمایان، بی آبرو و بی ناموس و رسوا گشته
رسوا، نمایان
گشایش در حال باطنی سالک، گشایش، برای مثال طمع کم دار تا گر بیش یابی / فتوحی بر فتوح خویش یابی (نظامی۲ - ۲۴۸) ، مالی که به عنوان نذر به پیر خانقاه می دادند، برای مثال نذر و فتوح صومعه در وجه می نهیم / دلق ریا به آب خرابات برکشیم (حافظ - ۷۵۲) ، جمع فتح، فتح
حاصل شدن چیزی از آنچه توقع آن نباشد، گشایش و گشادگی کارها
گشاینده، باز کننده
جمع فتح، پیروزی ها، گشایش ها
((فُ))
فرهنگ فارسی معین
به دست آمدن غیر منتظره چیزی، گشایش، گشایش حالی که به سالک در مراحل سلوک دست دهد، نذر، مال یا چیزی که نذر عارف و سالک کنند
((مُ فَ تَّ))
فرهنگ فارسی معین
گشوده شده، باز شده، قلمی (شعبه ای از خط عربی که از قلم ثقیل نصف ممسک استخراج شده و در نوشتن امور مربوط به دادخواهی به کار می رفته)
گشاینده، بازکننده
نامه سر گشاده