- مفتقرین
- جمع مفتقر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
معنی مفتقرین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خرده گیران
جمع مبتکر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
جمع متقرب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نمیکنند)
جمع متفکر، اندیشداران اندیشندگان جمع متفکر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع متفقه در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع متفرق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محتکر، انبار بندان جمع محتکر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محتضر، مردنیان مردنی ها جمع محتضر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مختار در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مستقل درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع معتذر، بهانه آورندگان پوزشخواهان جمع معتذر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع معتبر، ور سنگ ها بود مندان استوانان جمع معتبر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع معتقد، باور داران جمع معتقد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مقتدر درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع منتظر، بیوسندگان، چشم به راهان، بر موران
جمع منتقم، کینه کشان
جمع منتقل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده را نکنند)
جمع منتقد، سرهندگان
جمع متفقه، دانا نمایان اندیشمندان، جمع متفق، همیوختان همدستان ساز واران
جمع مفتن درحالت نصبی و جری (درفارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مفتش، باز رسان جمع مفتش در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
بزرگترین: (و آغاز مشاورت از دستور مهترین نمود)
به هم رسانیدن، به هم پیوستن
کسی که به دیگری افترا ببندد، تهمت زننده،
جمع متقی، شاهندگان پارسایان جمع متقی در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
دروغ گوینده بر کسی و بهتان و تهمت نهنده بر کسی، آنکه دروغ بندد
نیاز مند مستمند نیاز دارنده، نیازمند محتاج مستمند: (این همه دلایل به تایید الهی و هدایت پادشاهی مفتقرند) (چهارمقاله. 107)، جمع مفتقرین
محتاج، نیازمند