جدول جو
جدول جو

معنی مفتری

مفتری
کسی که به دیگری افترا ببندد، تهمت زننده،
تصویری از مفتری
تصویر مفتری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مفتری

مفتری

مفتری
دروغ گوینده بر کسی و بهتان و تهمت نهنده بر کسی، آنکه دروغ بندد
مفتری
فرهنگ لغت هوشیار

مفتری

مفتری
دروغین. مجعول. بربافته:
ای برترین مقام ملائک بر آسمان
با منصب تو زیرترین پایۀ علا
شعر آورم به حضرت عالیت زینهار
با وحی آسمان چه زند سحر مفتری.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 679).
ورجوع به مفتریات شود
لغت نامه دهخدا

مفتری

مفتری
دروغ گوینده بر کسی. بهتان و تهمت نهنده بر کسی. (از غیاث) (از آنندراج). دروغ بربافنده و بهتان زننده. تهمت نهنده و دروغ گوینده بر کسی. (از ناظم الاطباء). آنکه دروغ بندد. بهتان زن. ج، مفترون، مفترین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ان الذین اتخذوا العجل سینالهم غضب من ربهم و ذله فی الحیوه الدنیا و کذلک نجزی المفترین. (قرآن 152/7). و اًلی عاد اخاهم هوداً قال یا قوم اعبدوا اﷲ مالکم من اًله غیره اًن انتم اًلاّ مفترون. (قرآن 50/11). و اًذا بدلنا آیه مکان آیه واﷲ اعلم بما ینزل قالوا اًنما أنت مفتر بل أکثرهم لایعلمون. (قرآن 101/16). تا اگر بهتان و افترا باشد کذاب و مفتری سزای خویش بر صفحات احوال مشاهده کند. (جهانگشای جوینی).
نیست این از ران گاو ای مفتری
ران گاوت می نماید ازخری.
مولوی.
و رجوع به افترا شود، مکار. حیله باز. (ناظم الاطباء) ، کسی که پوستین می پوشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند: المفتری لایجد البرد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

دفتری

دفتری
منسوب به دفتر: کارهای دفتری، اسناد پیش نویس که در دفتر تنظیم میگردد (صفویه)
فرهنگ لغت هوشیار