جدول جو
جدول جو

معنی مغون - جستجوی لغت در جدول جو

مغون
(مُ)
شهرکی است به کرمان و از وی نیل و زیره و نیشکر خیزد و اینجا پانید کنند. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 127)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منون
تصویر منون
کلمه ای که به آن تنوین داده شود، تنوین دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملون
تصویر ملون
رنگ آمیزی شده، رنگ شده، رنگارنگ، در علوم ادبی ذوبحرین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متون
تصویر متون
متن ها، پشت ها، درون چیزی ها، نوشته ها، مکتوب ها، مقابل حاشیه ها، بخشهای اصلی یک نوشته یا صفحه، جمع واژۀ متن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجون
تصویر مجون
شوخی، مزاح، گستاخی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصون
تصویر مصون
حفظ شده، نگه داری شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدون
تصویر مدون
فراهم آورده شده، جمع آوری شده، ویژگی اشعار و مطالبی که جمع آوری کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکون
تصویر مکون
به وجودآورده شده، به وجود آمده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکون
تصویر مکون
تکوین کننده، به وجودآورنده، هست کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغول
تصویر مغول
قومی زرد پوست ساکن آسیای مرکزی، هر یک از افراد این قوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغبون
تصویر مغبون
گول خورده در معامله، فریب خورده در خرید و فروش
فرهنگ فارسی عمید
زیر بغل، تنلای: هر بخش تن که تا شدنی باشد چون کشاله ران بغل، بیخ ران، جمع مغابن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ماه، سدها، سد چمراسه ها به سیمناد (سوره) هایی گفته می شود که سد یا نزدیک به سد چمراس (آیه) دارد، سده ها جمع مائه (در حالت رفعی ولی در فارسی مراعات نکنند) : صدها، سوره هایی هستند از قرآن که پس از سوره های سبع الطوال آیند و از آن رو بدین نام خوانده شده اند که هر سوره از آنها بیش از صد آیه - یا نزدیک بدان - دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منون
تصویر منون
گردش زمانه، روزگار، حوادث دهر به تنوین کرده، اسم با تنوین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملون
تصویر ملون
رنگ شده رنگ آمیزی شده رنگا رنگ رنگ کرده شده، رنگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکون
تصویر مکون
بوجود آورنده بوجود آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغان
تصویر مغان
جمع مغ. یا باده مغان. شرابی که زردشتیان بعمل آورند: (کاین یک دو سه روز عمر باقی است از دست مده می مغان را)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغول
تصویر مغول
فردی از قوم مغول: (همچنان کاینجا مغول حیله دان گفت می جویم کسی از مصریان) (مثنوی . نیک. 649: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغبون
تصویر مغبون
فریب خورده در خرید و فروخت و زیان رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصون
تصویر مصون
محفوظ نگاهداشته، ایمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدون
تصویر مدون
فراهم آورده شده، جمع آوری شده، تدوین شده
فرهنگ لغت هوشیار
زبری، بی باکی سخت و درشت گردیدن، بی پاک گردیدن، سختی درشتی، بی باکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متون
تصویر متون
جمع متن، نسک ها دیپ ها جمع متن: متون ادبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغون
تصویر تغون
ستیهیدن بر گناه، دلیری در جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغون
تصویر دغون
ابر ناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکون
تصویر مکون
((مُ کَ وِّ))
به وجود آورنده، موجد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغبون
تصویر مغبون
((مَ))
فریب خورده در خرید و فروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملون
تصویر ملون
((مُ لَ وَّ))
رنگ کرده شده، رنگارنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکون
تصویر مکون
((مُ کَ وَّ))
به وجود آورده شده، موجود شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجون
تصویر مجون
((مُ))
سختی، درشتی، بی باکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصون
تصویر مصون
((مَ))
نگاه داشته شده، محفوظ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدون
تصویر مدون
((مُ دَ وَّ))
تدوین شده، گردآورده شده
فرهنگ فارسی معین
((مِ زُ))
ذره ای بنیادی با بر هم کنش های هسته ای قوی و عدد بار یونی صفر و جرمی بین الکترون و نوکلئون. (فیزیک)، محل تهیه و فروش لباس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متون
تصویر متون
((مُ))
جمع متن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منون
تصویر منون
((مُ نَ وَّ))
کلمه ای که به آن تنوین داده شده
فرهنگ فارسی معین