جدول جو
جدول جو

معنی مغسول - جستجوی لغت در جدول جو

مغسول
غسل داده شده، شسته شده
تصویری از مغسول
تصویر مغسول
فرهنگ فارسی عمید
مغسول
شسته شسته شده غسل داده
تصویری از مغسول
تصویر مغسول
فرهنگ لغت هوشیار
مغسول
((مَ))
غسل داده شده، پاک شده
تصویری از مغسول
تصویر مغسول
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مغلول
تصویر مغلول
ویژگی کسی که غل و زنجیر به گردنش انداخته شده، بسته شده
فرهنگ فارسی عمید
از ساخته های فارسی گویان مرسله بنگرید به مرسله فرستاده شده. توضیح این لفظ بقانون عربی غلط است چه رسل فعل ماضی لازم است و اسم مفعول ندارد و بجای آن در عربی مرسل گفته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
بندی به زنجیر کشیده، تشنه کسی که غل و زنجیر بگردن دستش بسته شده، سخت تشنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغلول
تصویر مغلول
((مَ))
کسی که غل و زنجیر به گردنش انداخته شده، به زنجیر کشیده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسول
تصویر مسول
اغوا کننده، فریبنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغول
تصویر مغول
قومی زرد پوست ساکن آسیای مرکزی، هر یک از افراد این قوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غسول
تصویر غسول
آنچه با آن سروتن خود یا چیز دیگر را بشویند مانند آب، صابون، خطمی و غیره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غسول
تصویر غسول
آن آبی که بدان خود را بشویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسول
تصویر مسول
آغازنده، فریبنده فریبنده و اغوا کننده، جمع مسولین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغول
تصویر مغول
فردی از قوم مغول: (همچنان کاینجا مغول حیله دان گفت می جویم کسی از مصریان) (مثنوی . نیک. 649: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغسل
تصویر مغسل
جای مرده شستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غسول
تصویر غسول
((غَ))
آبی که بدان خود را شویند، جمع غسولات، خطمی، اشنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسول
تصویر مسول
((مُ سَ وِّ))
فریبنده و اغوا کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغسل
تصویر مغسل
((مَ سَ))
جای مرده شستن، جمع مغاسل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغسل
تصویر مغسل
((مِ سَ))
چیزی که با آن چیزی را بشویند
فرهنگ فارسی معین