- مغ
- گود، ژرف، عمیق، رودخانه
معنی مغ - جستجوی لغت در جدول جو
- مغ
- پیشوای مذهبی زردشتی، مرد روحانی زردشتی
- مغ
- پیشوای مذهبی زرتشتی گود، عمیق
- مغ ((مَ))
- عمیق، ژرف، گودال
- مغ ((مَ یا مُ))
- پیشوای مذهبی زرتشتیان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روحانیون
روحانی
آبیسال
حفره
آمرزش، بخشایش
خودپسند، گرانسر، خودخواه، خودبین
باختر
پرنیرو
ناسازی، نایکسانی، ناسازگاری
ناساز، نایکسان، ناسازگار
مخالف، ناجور، دگرگون
درختی با برگ های پهن، گل های سفید و ریشۀ سرخ رنگ که مصرف دارویی دارد
درد شکم، پیچش روده
از روی غرور و تکبر
آب بردارنده با دست
جای فرو رفتن در آب
باارزش، غنیمت شمرده
گود، گودال، جای گود، برای مثال ابله و فرزانه را فرجام خاک / جایگاه هر دو اندر یک مغاک (رودکی - ۵۳۷)
دشوار، مبهم، بسته شده
نادان، کم هوش، کندذهن
بی هوش، کندذهن، کندفهم، در پزشکی آنکه در اثر داروی بیهوشی یا علت دیگر هوش و حواسش از کار افتاده باشد و احساس درد نکند
بی هوش، کندذهن، کندفهم، در پزشکی آنکه در اثر داروی بیهوشی یا علت دیگر هوش و حواسش از کار افتاده باشد و احساس درد نکند
غسل داده شده، شسته شده
رشک برنده، غبطه خورنده
یکدیگر را به خشم آوردن
پایان کار، پایان هر چیز
به روش مغان، مانند مغان
اشاره کننده با چشم و ابرو
آورندۀ هر چیز غریب و عجیب
کسی که بر او غبطه بخورند