جدول جو
جدول جو

معنی مغمی علیه

مغمی علیه
بی هوش، کندذهن، کندفهم، در پزشکی آنکه در اثر داروی بیهوشی یا علت دیگر هوش و حواسش از کار افتاده باشد و احساس درد نکند
تصویری از مغمی علیه
تصویر مغمی علیه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مغمی علیه

مغمی علیه

مغمی علیه
بیهوش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مغشی علیه. (صراح). آنکه او را اغما دست داده باشد. بیهوش. بیخویشتن. بیخود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مغشی علیه

مغشی علیه
بی هوش، کندذهن، کندفهم، در پزشکی آنکه در اثر داروی بیهوشی یا علت دیگر هوش و حواسش از کار افتاده باشد و احساس درد نکند
مغشی علیه
فرهنگ فارسی عمید