جدول جو
جدول جو

معنی معیب - جستجوی لغت در جدول جو

معیب
عیب دار، عیب ناک، معیوب، ناقص، ناراست
تصویری از معیب
تصویر معیب
فرهنگ فارسی عمید
معیب
(مُ)
عیب کننده و عیب دار. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
معیب
(مُ عَیْ یَ)
معیوب. عیب ناک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
چو آبی به یک جا مهیا شود
شود حوضه و آنگه به دریا شود
معیب بود تا بود در مغاک
معلق بود چون بود گرد خاک.
نظامی.
و رجوع به تعییب شود
لغت نامه دهخدا
معیب
عیبناک، معیوب، دارای عیب
تصویری از معیب
تصویر معیب
فرهنگ لغت هوشیار
معیب
((مَ))
دارای عیب، عیب ناک، معیوب
تصویری از معیب
تصویر معیب
فرهنگ فارسی معین
معیب
عیبدار، عیب ناک، معیوب، ناقص
متضاد: سالم، صحیح
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مطیب
تصویر مطیب
(پسرانه)
معطرکننده، خوشبوکننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مسیب
تصویر مسیب
(پسرانه)
آزاد شده، بر حال خود گذاشته شده، نام یکی از سه برادری که در بخارا پول رایج قرون اولیه هجری راسکه زدند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شعیب
تصویر شعیب
(پسرانه)
توشه دان، نام پدر همسر موسی (ع)، نام کوهی در یمن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از معین
تصویر معین
(پسرانه)
یاریگر، کمک کننده، یاور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مصیب
تصویر مصیب
(پسرانه)
آنکه حقیقت امری را دریافته باشد، درستکار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مغیب
تصویر مغیب
پنهان شده، ناپدید شده، ناپدید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معین
تصویر معین
مخصوص و مقرر شده، مشخص، معلوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغیب
تصویر مغیب
پنهان شدن، ناپدید شدن، دور شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معیت
تصویر معیت
با هم بودن، همراه بودن، همراهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رعیب
تصویر رعیب
ترسیده، کسی که دچار بیم و ترس شده
وحشت زده، هراسیده، مرعوب، متوحّش، خائف، چغزیده، نهازیده، مروع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معذب
تصویر معذب
در رنج و عذاب، عذاب شده، شکنجه شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معین
تصویر معین
یاری کننده، یار، مددکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشیب
تصویر مشیب
پیر شدن، سفید شدن مو، پیری و سفیدی موی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معقب
تصویر معقب
پس آینده، آنکه درنگ کند و عقب بیندازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معرب
تصویر معرب
لغتی که از زبان دیگر وارد زبان عربی شده و تغییراتی مطابق آن زبان پیدا کرده، عربی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معیل
تصویر معیل
مردی که دارای عائلۀ بسیار باشد، عائله دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معین
تصویر معین
جاری، روان، آب چشمه که بر روی زمین جاری شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معرب
تصویر معرب
مقابل مبنی
در علوم ادبی در صرف ونحو عربی، ویژگی کلمه ای که قبول اعراب کند
اسمی که حرکت آخر آن به واسطۀ نقش دستوری تغییر کند
واضح، آشکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معید
تصویر معید
حاذق، باتجربه در امور، کسی که کاری را تکرار کند، آنکه درس را برای شاگردان تکرار کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منیب
تصویر منیب
بازگشت کننده به سوی خدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معیوب
تصویر معیوب
عیب دار، ناقص، نادرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطیب
تصویر مطیب
پاکیزه و خوش بوشده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ یَ بَ)
جای بی حرمتی و بی آبرویی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، چیزی که بی آبرویی آورد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زعیب
تصویر زعیب
ویز آوای کبت (زنبور عسل)، غار آوای کلاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعیب
تصویر رعیب
ترسیده بیمزده بیمناک هراسان، فربه پر چربی، کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعیب
تصویر شعیب
توشه دان، از چرم دوخته و یا توشه دان از دو طرف بریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معذب
تصویر معذب
رنجیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معین
تصویر معین
نشان زد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معیوب
تصویر معیوب
آکمند
فرهنگ واژه فارسی سره