جدول جو
جدول جو

معنی معک - جستجوی لغت در جدول جو

معک
نادان گول نادان گول، دشمن سر سخت
تصویری از معک
تصویر معک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معکن
تصویر معکن
کسی که از فربهی گوشت های شکمش بر روی هم افتاده باشد
فرهنگ فارسی عمید
فربه گوشتالود شکمدار آنکه از فربهی شکمش دارای چین و نورد باشد: نماز شامگاهی گشت صافی ز روی آسمان ابر معکن. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معکد
تصویر معکد
پناهگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معکن
تصویر معکن
((مُ عَ کَّ))
بزرگ شکم، کسی که شکمش از فربهی چین و چروک دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمعک
تصویر سمعک
گوش افزار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمعک
تصویر تمعک
غلتیدن در خاک
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی که امواج صوتی را تقویت کند گوشک که کران برای بهتر شنیدن بر گوش نهند آلتی که کسانی که گوششان سنگین است در گوش گذارند تا اصوات را بهتر بشنوند
فرهنگ لغت هوشیار
بنارش چوبی که زیر آسمانه یا دیوار شکسته نهند پادیر پازیر نه پادیر باید تو را نه ستون نه دیوار خشت و نه آهن درا (رودکی) شمع کوچک، ستونی کوچک برای محافظت بنا یا دیوار مشکوکی که بیم خرابی آن رود
فرهنگ لغت هوشیار
((سَ عَ))
وسیله ای برای تقویت شنوایی. کسانی که گوششان سنگین است آن را در گوش گذارند تا اصوات را بهتر بشنوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شمعک
تصویر شمعک
((شَ عَ))
شمع کوچک، ستونی کوچک برای محافظت بنا یا دیوار مشکوکی که بیم خرابی آن رود
فرهنگ فارسی معین
وسیله ای برای تقویت امواج صوتی که برای بهتر شنیدن در گوش گذاشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معکوس
تصویر معکوس
وارون، وارونه، واژگون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معکوس
تصویر معکوس
سرنگون، وارون، وارونه، نگونسار، باژگونه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معکوسه
تصویر معکوسه
مونث معکوس، جمع معکوسات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معکوسات
تصویر معکوسات
معکوسا. بطور و اژگونه سرنگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معکوسا
تصویر معکوسا
وارونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معکوس
تصویر معکوس
نگونسار و باژگونه و سرنگون و مقلوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معکود
تصویر معکود
زندانی، شدنی، خوراک همیشگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معکوس
تصویر معکوس
((مَ))
نگون سار، سرنگون، برعکس، وارونه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معکوس کردن
تصویر معکوس کردن
Invert
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معکوس
تصویر معکوس
Reverse
دیکشنری فارسی به انگلیسی
инвертировать
دیکشنری فارسی به روسی