معنی معکل معکل(مِ کَ) سوزن و آلت دوختن که شبانان با خود دارند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ازناظم الاطباء). سوزن چوپان که از درخت گیرد. ج، معاکل. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، عصای شبان که بدان برگ می افشاند. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا