جدول جو
جدول جو

معنی معتنی - جستجوی لغت در جدول جو

معتنی
کسی که به کاری توجه و اهتمام کند، اعتنا کننده، اهتمام کننده
تصویری از معتنی
تصویر معتنی
فرهنگ فارسی عمید
معتنی
تیمار دارنده، به شمار آورنده، کوشنده اعتنا کننده اعتمام کننده تیماردارنده: و در استخلاص بواسطه ارباب قدرت و اهل اختصاص که براستی همه مشفق و معتنی بودند بهر طریق می کوشید
فرهنگ لغت هوشیار
معتنی
((مُ تَ))
اعتناکننده، اهتمام کننده
تصویری از معتنی
تصویر معتنی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبتنی
تصویر مبتنی
استوار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معدنی
تصویر معدنی
کانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبتنی
تصویر مبتنی
بناشده، بر پایه قرار گرفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معتدی
تصویر معتدی
از حد درگذرنده، بیداد کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقتنی
تصویر مقتنی
در تصرف و مالکیت کسی درآمده، کسب شده، به دست آمده
فرهنگ فارسی عمید
ساخته شده ساخته پرداخته بنیاد یافته سازنده بنیاد نهنده بنا کرده شده مبنی. توضیح ابتنی مانند مجرد خود که بنی باشد متعدی است. فیومی گوید: و بنیت البیت و غیره ابنیه و ابتنیته فانبنی مثل بعثته فانبعث. و بنابراین وقتی که مبتنی بجای مبنی استعمال میشود باید آنرا بصیغه اسم مفعول یعنی بفتح نون و الف آخر خواند نه بصیغه اسم فاعل یعنی بکسر نون و یاء آخر ولی معمولا این نکته را رعایت نکنند و آنرا بصیغه اسم فاعل خوانند چنانکه گویند: مبتنی بر اینکه... یعنی مبنی بر اینکه... بنا کننده، بنا شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معتدی
تصویر معتدی
ستمکار، بیدادگر، متجاوز از حق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معانی
تصویر معانی
معنی ها، مفهومها، منظورها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معدنی
تصویر معدنی
کانی منسوب به معدن کانی. یا معدنیها. (جمع معدنی) کانیها
فرهنگ لغت هوشیار
سرمایه دار، سرمایه دهنده بدست آمده کسب شده. گرد آورنده (مال) فراهم آورنده ذخیره کننده، لازم گیرنده ملازم (حیا و جز آن)، دارنده مالک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبتنی
تصویر مبتنی
((مُ تَ))
بنا کننده، وابسته به چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معتدی
تصویر معتدی
((مُ تَ))
از حد درگذرنده، بیداد کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معانی
تصویر معانی
((مَ))
جمع معنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقتنی
تصویر مقتنی
((مُ تَ))
فراهم کننده، به دست آورنده، مالک، متصرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معانی
تصویر معانی
معنی، در علوم ادبی علمی که دربارۀ تاثیرات کلام و زیبایی های آن بحث می کند و شامل مباحثی است از قبیل اسناد، قصر، انشا، وصل و فصل، ایجاز و اطناب و مساوات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقتنی
تصویر مقتنی
یابنده، کسب کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معنی
تصویر معنی
چم، آرش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معنی
تصویر معنی
مقصود، مفهوم و مضمون کلام، مطلب، موضوع، باطن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معنی
تصویر معنی
قصد کرده شده، مقصود از سخن، مراد، منظور، تفسیر، تاویل، مفاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معنی
تصویر معنی
((مَ))
مقصود، مراد، مفهوم، کلام، حقیقت، مطلب، موضوع، باطن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متنی
تصویر متنی
Contextual, Textual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معنی
تصویر معنی
Meaning
دیکشنری فارسی به انگلیسی
contextual, textual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
kontextuell, textuell
دیکشنری فارسی به آلمانی
kontekstualny, tekstowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
контекстуальный , текстовый
دیکشنری فارسی به روسی
контекстуальний , текстовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی