- مظاهره
- مظاهرت و مظاهره در فارسی: پشتیبانی یاری دادن کسی را پشتیبانی کردن، حمایت یاری: بر سبیل مخامرت پادشاهان آن طرف بمظاهرت مجاهرت نموده و بحبل طاعت و تباعت اعتصام کرده
معنی مظاهره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اجرت ماهیانه، شهریه
علنی شدن، آشکار شدن، آشکارا دشمنی کردن
یکدیگر را یاری و پشتیبانی کردن، هم پشتی
خود ستایی
آشکار ساختن
مساهره و مساهرت در فارسی با هم بیداری شب زنده داری شب را با هم بیدار بودن، شب زنده داری
اجرت ماهیانه، شهریه
مصاهره و مصاهرت در فارسی: دامادی، خسورگی خسوره در پارسی پدر شوهر و پدر زن را گویند، خویشی وابستگی (سببی) داماد شدن شوهر دختر یا خواهر کسی گردیدن، باکسی خویشی کردن بوسیله زن دادن و زن گرفتن، دامادی: ایلگ خان از سلجوقیان خایف شده بود پیش محمود بحکم مصاهرت و مصادقت که از جانبین سلسله و داد و اتحاد منعقد بودکسی فرستاد، رابطه و علاقه ایست که میان زن وشوی واقرباء یکدیگر ایجاد میشود که موجب حرمت نکاح عده ای میگردد مثلا زن هر یک از پدر وپسر بر دیگری حرام میشود و مادر زن یا دختر زنی که موطوئه باشند بر شخص حرام میگردند
یکدیگر را یاری کردن
مؤنث واژۀ ظاهر، پیدا، آشکار، هویدا، نمایان، از نام های خداوند
مظهرها، محل ظهورها، جاهای آشکار شدن، جمع واژۀ مظهر
مونث ظاهر: ثمره ظاهره. مونث ظاهر بنگرید به ظاهر و بیرون زده برون جسته چشم، بلند تای، بلند پشته: زمین، دیداری آشکاره پدید نمود، آبخور، نیمروز
حمایت کننده و پشت به پشت دهنده جمع مظهر، محلهای ظهور و آشکار شدن
Demonstrator
وانمودگر
دیدن، هم بینی، برنگری، تماشا، نگریستن
گفت و گذار، گفتگو
تظاهر کننده، ظاهرساز
مساهلت، سهل انگاری
با کسی در امری گفتگو کردن
با هم سخن گفتن، گفتگو کردن
لعن و نفرین کردن به یکدیگر
خطر، خود را به خطر انداختن، خطرناک
مجاهدت، تلاش در راه دین، کوشش کردن، در تصوف مبارزه و مقابله با هواهای نفسانی، جنگ با کافران در راه اسلام، جهاد
شب را با هم بیدار بودن، شب زنده داری
باهم نزاع کردن، با یکدیگر خصومت ورزیدن
به چشم دیدن، نگریستن، نگاه کردن، صورت
با هم گفتگو و سؤال و جواب کردن، سؤال و جواب حضوری، گفتگو در موضوعی که در محفلی مورد بحث قرار گیرد