معنی مجاهره - فرهنگ فارسی معین
معنی مجاهره
- مجاهره((مُ هَ رَ))
- آشکار ساختن، علنی کردن
تصویر مجاهره
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مجاهره
مجاهره
- مجاهره
- مجاهرت. رویاروی جنگ کردن. (المصادر زوزنی). با کسی رویاروی جنگ کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، رویاروی دشنام دادن. (المصادر زوزنی). دشنام دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، به آواز بلند خواندن. (المصادر زوزنی) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با آواز خواندن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، آشکارا کردن. (ترجمان القرآن ص 86) (منتهی الارب) (آنندراج) ، دشمنی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). آشکارا کردن دشمنی را با کسی. جِهار، چیره شدن برقوم در کار. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مجاهده
- مجاهده
- مجاهدت، تلاش در راه دین، کوشش کردن، در تصوف مبارزه و مقابله با هواهای نفسانی، جنگ با کافران در راه اسلام، جهاد
فرهنگ فارسی عمید
مجاهله
- مجاهله
- مجاهله و مجاهلت در فارسی ستیزیدن در نادانی، پا فشاری در نادانی پافشاری کردن در جهل و نادانی، ستیزیدن با کسی در نادانی مقابل مجامله
فرهنگ لغت هوشیار
مجاهرت
- مجاهرت
- با کسی روبرو جنگ کردن، دشمنی کردن، دشنام دادن، آواز بلند کردن، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار