- مطبوخه
- مطبوخه در فارسی مونث مطبوخ بنگرید به مطبوخ مونث مطبوخ، جمع مطبوخات
معنی مطبوخه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مطبوعه در فارسی مونث مطبوع بنگرید به مطبوع
پخته شده، جوشانده شده، در پزشکی دارویی که بجوشانند و شیرۀ آن را به بیمار بدهند، جوشانده
پخته شده
جوشانیده شده، پخته شده، داروی جوشانده
وابسته
محل زیرزمینی که در آنجا خواربار و مواد خوراکی را پنهان کنند، سرداب، زندان
زن خوبروی دراز گردن گردن گلابی، آهو آهوی دراز گردن
متبوعه در فارسی مونث متبوع: پیروی شده سالار مونث متبوع: وزارت متبوعه جمع متبوعات
مونث مجبول
محبوبه در فارسی مونث محبوب بنگرید به محبوب مونث محبوب زنی که مورد محبت مردی واقع شده معشوقه: بگشوده گره ز زلف زر تار محبوبه نیلگون عماری. (دهخدا مجموعه اشعار) جمع محبوبات
مذبوحه در فارسی مونث مذبوح بنگرید به مذبوح مونث مذبوح
مزبوره در فارسی: مونث مزبور نبشته و چاه به سنگ بر آورده چاه سنگچین مونث مزبور: وی پس از انتصاب بحکومت بلاد مزبروه در شهور احدی و اربعین و ستمائه بخراسان رسید
مونث مطعوم، جمع مطعومات
مونث مطرود
مطروحه در فارسی مونث مطروح بنگرید به مطروح مونث مطروح، جمع مطروحات
جمع مطبوخه، پخته ها جمع مطبوخه (مطبوخ) پخته شده ها پخته ها
مطاوله و مطاولت در فارسی: درنگی کردن، دیر کردن، نبرد کردن، دور افکندن
مطاوعه و مطاوعت در فارسی: فرمان بردن گردن نهادن سازگاری فرمان بردن اطاعت کردن، موافقت کردن، فرمانبرداری اطاعت: ... خلفای مصطفی رالله در امر و نهی و حل و عقد دست بر گشاد و فرمان مطلق ارزانی داشت و مطاوعت ایشان را بطاعت خود و رسول ملحق گردانید، موافقت سازگاری
مونث مضبوط: نگاهداشته، بایگانی شده مونث مضبوط، جمع مضبوطات
مطموره در فارسی سرداب سردابه کندور، سیاهچال محلی در زیر زمین که در آن مواد غذایی را پنهان کنند سرداب، نهانخانه: آن بلبل کاتوره برجسته ز مطموره چون دسته طنبوره گیرد شجراز چنگل. (منوچهری)، زندان، جمع مطامیر
مونث مطلوب، جمع مطلوبات
مونث مغبون
مونث ملبوس
مقبوله در فارسی مونث مقبول بنگرید به مقبول مونث مقبول
مونث منسوخ
زن محبوب، دوست داشته شده، آنکه یا آنچه مورد علاقه و محبت است، دوست، معشوق
گوارا، دلنشین، دلپذیر
خوشی عمومی لذت، لذتی که به وقت جماع دست دهد
جای چاپ کردن اوراق، چاپخانه
چاپ شده، چیزی که باب طبع انسان باشد
تب شدیدی که یک روز به طور مداوم ادامه دارد