- مض(ضُ)
اندوه مند گردانیدن: مضه الشی ٔ مضاً و مضیضاً، اندوه مند گردانید او را آن چیز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، سوختن اندوه و خشم دل را. (زوزنی). سوخته شدن دل از اندوه و خشم و غضب. (تاج المصادر بیهقی) ، سوزانیدن: مض الخل فاه، سوخت سرکه دهن او را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) (ناظم الاطباء) ، مکیدن، یا سخت مکیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به درد آوردن جراحت. (المصادر زوزنی). سوزانیدن جراحت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : مضه الجرح، سوزانید او را جراحت و به درد آورد. (ناظم الاطباء) ، مض الکحل العین مضاً، سوختن سرمه چشم را و رنجانیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) (ناظم الاطباء)
