جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مضعف

مضعف

مضعف
رجل مضعف، آنکه مستوجب ضِعْف باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). مردی که مستوجب ضِعف و دوبرابر باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مضعف

مضعف
صاحب ستور ناتوان. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه دارای ستور ضعیف و ناتوان باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنکه پیشۀ او شایع وکثیر باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنکه آب و زمین او زیاده و کثیر باشد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، آنکه به سستی بالا میرود، چیز دوچندان کرده شده، آنکه سست و ضعیف میکند، ضعیف مضعف، سست و ناتوانی که دارای ستور ناتوان باشد، هر چیز که ضعف و سستی آورد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مضعف

مضعف
کور ونابینا. (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مضعوف شود
لغت نامه دهخدا

مضعف

مضعف
آن که ضعیف میشمارد و سست می پندارد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا