- مصباح
- چراغ، ظرف یا قدحی که در آن صبوحی بخورند
معنی مصباح - جستجوی لغت در جدول جو
- مصباح
- چراغ، سراج، ظرف یا قدحی که در آن صبوحی بخورند
- مصباح ((مِ))
- چراغ، جمع مصابیح
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صبح کردن، بامداد کردن
جمع مصباح، چراغ ها، کاسه ها، جام های غار جی
بامداد
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، بامگاه، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، باکر، صبح بام، صبحدم، صبحگاه، بام
صباح و مسا: صبح و عصر، بامداد و شبانگاه
صباح و مسا: صبح و عصر، بامداد و شبانگاه
صبیح ها، زیبارویان، سفید چهرگان، جمع واژۀ صبیح
ویژگی فعل بدون حکم، حلال کرده شده، جایز، حلال، روا
حلال داشته شده و جایز داشته شده، شایان، مشروع، روا، مباحات جمع آنست
کاسه بزرگ جام غار جی بامداد کردن زمان بامداد
کاهربا