جدول جو
جدول جو

معنی مشکانات - جستجوی لغت در جدول جو

مشکانات
(مَ کَ لِ)
ناحیه ای است از ولایت شبانکارۀ فارس مشتمل بر قراء متعدد (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشکناز
تصویر مشکناز
(دخترانه)
زیبا و خوشبو، مشک (سانسکریت) + ناز (فارسی)، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از معانات
تصویر معانات
سختی کشیدن، رنج دیدن، کشمکش داشتن، رنجاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکافات
تصویر مکافات
کیفر، پاداش، پاداش دادن
فرهنگ فارسی عمید
ناحیه ای است در فارس، چند ناحیه است و همه گرمسیر و در او خرما بسیار بود و در آن ولایت هیچ شهری نیست و حاصلشان غله و خرما باشد، (نزهه القلوب ص 116)، رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی و بوشگان شود
لغت نامه دهخدا
(شَ عَ لَ)
شهرکی است به ناحیت پارس به براکوه نهاده کم مردم و با کشت و برز و بسیار نعمت. (حدود العالم چ دانشگاه ص 135)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی از دهستان حومه بخش خمام شهرستان رشت است که 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مُ سَیْ یا)
جمع واژۀ مسیّان. رجوع به مسیان شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
جمع واژۀ مسکینه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به مسکینه شود
لغت نامه دهخدا
(عُ شَیْ یا)
جمع واژۀ عشیّان که مصغر عشی ّ است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عشی ّ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
سرزمین مکران. مکران و نواحی آن. مکران و توابع آن: ملوک آل سلجوق به هر دو سه سال وزیری از وزراء خویش... به جانب مکرانات می فرستادند. (المضاف الی بدایع الازمان ص 5). و رجوع به دو مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ اشکال. دشواریها. سختیها. رجوع به اشکال و ناظم الاطباء شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ امکان: با جمیع امکانات. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به امکان شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مکانه. (مهذب الاسماء) ، مکانتها و جایگاهها و منزلتها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ناحیتی از نی ریز فارس و سبیل آن سبیل نی ریز است در همه احوال و به روایتی چنان است کی خیره و نی ریز هم از کورۀ دارابجرد است، (فارسنامۀ ابن بلخی ص 132)
لغت نامه دهخدا
جمع ممکنه، ناوران شایندان جمع ممکنه (ممکن) : ممکنها، کلیه موجودات عالم بجز موجود واحدی که مبدا کل است. موجودات ممکنات ذاتی و واجبات غیری هستند که آن غیر آنها را از عدم و مرحله قوت بفعل آورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکافات
تصویر مکافات
پاداش، مانند و برابر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکانفت
تصویر مکانفت
یکدیگر را یاری کردن مساعدت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکونات
تصویر مکونات
مخلوقات و موجودات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معانات
تصویر معانات
رنج چیزی کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشکله، ویتنگان دشواری ها جمع مشکله (مشکل) : و چو بنیاد این کتاب بر گشایش مشکلات دینی و معضلات فلسفی بود نام نهادم مر این کتاب را جامع الحکمتین. چیزهای دشوار و سخت و پیچدار و مغلق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسکنات
تصویر مسکنات
جمع مسکنه، آرامدهان جمع مسکنه (مسکن) ادویه مسکنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاهات
تصویر مشاهات
جمع مشاهره، مزدور گیری ها سر ماهی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزانات
تصویر مزانات
جهمرزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکالات
تصویر اشکالات
جمع اشکال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امکانات
تصویر امکانات
جمع امکان: با جمیع امکانات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکونات
تصویر متکونات
جمع متکونه، هست شوندگان هستی یابان جمع متکونه (متکون) موجودات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکوکات
تصویر مشکوکات
جمع مشکوکه (مشکوک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکانفت
تصویر مکانفت
((مُ نَ یا نِ فَ))
مساعدت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکافات
تصویر مکافات
((مُ))
پاداش، جزا، پاداش دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکافات
تصویر مکافات
پادافره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشکلات
تصویر مشکلات
دشواری ها، دشوار یها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امکانات
تصویر امکانات
توانایی ها، داشته ها، دستمایه، ابزارها، آساینده ها
فرهنگ واژه فارسی سره
چشم انداز، امکانات
دیکشنری اردو به فارسی
مشقت، مشکلات
دیکشنری اردو به فارسی