- مشنج
- مگس سبز رنگی که روی گوشت می نشیند و از آن تغذیه می کند. دزد راهزن، خل ابله
معنی مشنج - جستجوی لغت در جدول جو
- مشنج ((مِ شَ))
- مشنگ، مگس سبز رنگی که روی گوشت می نشیند و از آن تغذیه می کند
- مشنج
- مگس سبز رنگ، مژمژ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناآرامی، لرزش، تنش
آبرو
لرزیدن، در هم کشیدن اعضا
زینت و آرایش داده شده
آبرو، طراوت، تابش رخسار
خل، دیوانه، دزد، راهزن
لکه ای که در پوست چهرۀ انسان پیدا شود، کک مک، کلف
دارای تشنج، لرزان، دارای هرج و مرج و آشوب، ناآرام
در هم کشیده شدن، ترنجیده شدن، کشیده شدن اعضای بدن، ترنجیدگی، در پزشکی انقباضات غیر ارادی عضلات که ناشی از تحریکات غیرعادی مغز است و گاه باعث بیهوشی می شود
پوست در کشیده و ترنجیده، لرزان
مگس سبز رنگی که روی گوشت می نشیند و از آن تغذیه می کند. دزد راهزن، خل ابله. کرسنه گاودانه
گوشواره نهاده گوشوار بسته: و اسماع جهان را بجواهر محامد و مفاخرش مقرط و مشنف (داراد)
زشت شده، سرزنش شده زشت گرداننده، سرزنش کننده بد گفته شده زشت گردانیده بد گوینده زشت گردانیده
در آمیخته، یاخته گنی گنیاخته (سلول جنسی)
قبیح، زشت شده
شتر نر، ترنجیدگی چروک خوردن چروکیده ترنجیده سرین کفل
تخم گیاه، تخم و دانۀ هر گیاه
زنبور عسل، نوعی زنبور کوچک به رنگ زرد یا قهوه ای که موم و عسل تولید می کند، مگس انگبین، گوژانگبین، نحله، منگ، کبت، برای مثال هرچند حقیرم سخنم عالی و شیرین / آری عسل شیرین نآید مگر از منج (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۲)
پارسی تازی گشته منگ از گیاهان ماش سبز از گیاهان چیز لس و سفت شده (مانند چرم)
مختلط شدن، آمیختن
دماغۀ کوه، زمین سخت و ناهموار، شخ، در علم زیست شناسی سرین، کفل