پیر. منجم فرانسوی (1744-1804م.). او در سالهای 1792 تا 1798 میلادی با ’دلامبر’ قوس نیمروزی دونکرک به بارسلون را برای معین کردن مقادیر متریک که مجلس فرانسه درسال 1791 پذیرفته بود اندازه گیری کرد. (از لاروس)
پیر. منجم فرانسوی (1744-1804م.). او در سالهای 1792 تا 1798 میلادی با ’دلامبر’ قوس نیمروزی دونکرک به بارسلون را برای معین کردن مقادیر متریک که مجلس فرانسه درسال 1791 پذیرفته بود اندازه گیری کرد. (از لاروس)
نوعی از غله است. (برهان) (غیاث) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). کرسنه. گاودانه. (فرهنگ فارسی معین). خرفی. (نوعی غله است) (بحر الجواهر) نام غله ای است. (انجمن آرا). نوعی از غله که مشنج نیز گویند. و مشنگ تلخ، کرسۀ تلخ. (ناظم الاطباء) : وطعامهم و الذره الجلبان و یسمونه المشنک و منه یصنعون الخبز. (ابن بطوطه)
نوعی از غله است. (برهان) (غیاث) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). کرسنه. گاودانه. (فرهنگ فارسی معین). خرفی. (نوعی غله است) (بحر الجواهر) نام غله ای است. (انجمن آرا). نوعی از غله که مشنج نیز گویند. و مشنگ تلخ، کرسۀ تلخ. (ناظم الاطباء) : وطعامهم و الذره الجلبان و یسمونه المشنک و منه یصنعون الخبز. (ابن بطوطه)
دزد و راهزن. (برهان) (انجمن آرا) (غیاث) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی) (اوبهی) (ناظم الاطباء). مشتنگ به زیادتی ’تا’ نیز آمده است. (فرهنگ رشیدی) : شد میر رود نیل چو در نیل غرق شد خاشاک وار بر سر آب آمدآن مشنگ. سوزنی. از می غفلت چو شود شاه دنگ مال رعیت ببرد هر مشنگ. سراج الدین (از انجمن آرا). صحاح الفرس دزد را ’درد’ خوانده بمعنی درد و محن گرفته است. (حاشیۀ برهان چ معین) ، قسمی از ریسمان. (ناظم الاطباء) ، در گیلکی مشنگ بمعنی خل و ابله استعمال شود. قیاس شود با شنگ. (حاشیۀ برهان چ معین)
دزد و راهزن. (برهان) (انجمن آرا) (غیاث) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی) (اوبهی) (ناظم الاطباء). مشتنگ به زیادتی ’تا’ نیز آمده است. (فرهنگ رشیدی) : شد میر رود نیل چو در نیل غرق شد خاشاک وار بر سر آب آمدآن مشنگ. سوزنی. از می غفلت چو شود شاه دنگ مال رعیت ببرد هر مشنگ. سراج الدین (از انجمن آرا). صحاح الفرس دزد را ’درد’ خوانده بمعنی درد و محن گرفته است. (حاشیۀ برهان چ معین) ، قسمی از ریسمان. (ناظم الاطباء) ، در گیلکی مشنگ بمعنی خل و ابله استعمال شود. قیاس شود با شنگ. (حاشیۀ برهان چ معین)
زن گوشواره نهاده. (آنندراج). آراسته شده با گوشواره. (ناظم الاطباء) : او سکه و خطبه به القاب سلطان مشرف گردانید و اسماع و آذان را باستماع آن مشنف. (جهانگشای جوینی)
زن گوشواره نهاده. (آنندراج). آراسته شده با گوشواره. (ناظم الاطباء) : او سکه و خطبه به القاب سلطان مشرف گردانید و اسماع و آذان را باستماع آن مشنف. (جهانگشای جوینی)
تشنیعکننده. سرزنش کننده. ملامتگر: هرکس این قصص بخواند کذابی این مشنع بداند. (النقض ص 274). یک شاهد که بدان شبهت ساقط شود و این مشنع لال گردد آن است که... (النقض ص 21). و رجوع به تشنیع شود
تشنیعکننده. سرزنش کننده. ملامتگر: هرکس این قصص بخواند کذابی این مشنع بداند. (النقض ص 274). یک شاهد که بدان شبهت ساقط شود و این مشنع لال گردد آن است که... (النقض ص 21). و رجوع به تشنیع شود
پوست بازرفتگی از اندام به زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، جراحتی با وسعت و بدون عمق زدن. (از اقرب الموارد) : اصابته مشنه، جراحتی بر آن وارد آمد که پهن بود و گودی نداشت. (ناظم الاطباء)
پوست بازرفتگی از اندام به زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، جراحتی با وسعت و بدون عمق زدن. (از اقرب الموارد) : اصابته مشنه، جراحتی بر آن وارد آمد که پهن بود و گودی نداشت. (ناظم الاطباء)