صدق خداوند، لقب یکی از سلاطین اموری اورشلیم. وی با چهار پادشاه دیگر بر ضد یوشع همداستان شده جنگ عظیمی در جبعون کردند و خداوند بطور اعجاز آنروز را طولانی فرمود و محض انهزام سپاه دشمن طوفان و تگرگ شدیدی فروفرستاد آن پنج پادشاه هزیمت یافته در مغاره ای که قریب به مقیده بود متواری شدند لکن یوشع ایشان را بیرون آورد و بقتل رسانید. (صحیفۀ یوشع 10) (قاموس کتاب مقدس)
صدق خداوند، لقب یکی از سلاطین اموری اورشلیم. وی با چهار پادشاه دیگر بر ضد یوشع همداستان شده جنگ عظیمی در جبعون کردند و خداوند بطور اعجاز آنروز را طولانی فرمود و محض انهزام سپاه دشمن طوفان و تگرگ شدیدی فروفرستاد آن پنج پادشاه هزیمت یافته در مغاره ای که قریب به مقیده بود متواری شدند لکن یوشع ایشان را بیرون آورد و بقتل رسانید. (صحیفۀ یوشع 10) (قاموس کتاب مقدس)
برما. (منتهی الارب). برما و مته. (ناظم الاطباء). مثقب. (اقرب الموارد) ، سوزن و دست افزار کاسه بند. ج، مشاعب. (مهذب الاسماء). ابزاری که بدان ظروف شکسته را مرمت کنند. (ناظم الاطباء). دست افزار کاسه بند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
برما. (منتهی الارب). برما و مته. (ناظم الاطباء). مثقب. (اقرب الموارد) ، سوزن و دست افزار کاسه بند. ج، مَشاعب. (مهذب الاسماء). ابزاری که بدان ظروف شکسته را مرمت کنند. (ناظم الاطباء). دست افزار کاسه بند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
وصله شده و پینه زده. (ناظم الاطباء). اصلاح شده. (از اقرب الموارد) : فی کل قعب مشعب، ای مجبور فی مواضع منه. (ابن کناسه ازاقرب الموارد). و رجوع به تشعیب و مشعبه شود، نشان کرده شدۀ با نشان شعب. (ناظم الاطباء)
وصله شده و پینه زده. (ناظم الاطباء). اصلاح شده. (از اقرب الموارد) : فی کل قعب مشعب، ای مجبور فی مواضع منه. (ابن کناسه ازاقرب الموارد). و رجوع به تشعیب و مشعبه شود، نشان کرده شدۀ با نشان شعب. (ناظم الاطباء)
راه. ج، مشاعب. (مهذب الاسماء). راه در کوه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). راه: مشعب الحق، راهی که حق را از باطل جدا سازد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، داغی است شتران را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
راه. ج، مَشاعب. (مهذب الاسماء). راه در کوه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). راه: مشعب الحق، راهی که حق را از باطل جدا سازد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، داغی است شتران را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
راهراه خط دار: سیف مشطب ثوب مشطب یا سیف (شمشیر) مشطب. شمشیر خط دار: و دیگر نوع (شمشیر) مشطب و این مشطب چهارگونه بود با چهار جو: یکی آنک نشان جویها ژرف نبودو گوهر وی مانند پایهای موچه بود زبانه زنان و دیگر آنک نشانهای جوع ژرف باشد و گوهر او گرانمایه چون مروارید آنرا لولو خوانند و سدیگر چنانک جوی چهار سوی بود و گوهر آن زمان نمایدکه کژداری و چهارم آنک ساده باشد و اندک مایه اثر جو دارد و درازی او سه بدست و چهار انگشت پهنا دارد و گوهر وی بسیاهی زند آن را بوستانی خوانند
راهراه خط دار: سیف مشطب ثوب مشطب یا سیف (شمشیر) مشطب. شمشیر خط دار: و دیگر نوع (شمشیر) مشطب و این مشطب چهارگونه بود با چهار جو: یکی آنک نشان جویها ژرف نبودو گوهر وی مانند پایهای موچه بود زبانه زنان و دیگر آنک نشانهای جوع ژرف باشد و گوهر او گرانمایه چون مروارید آنرا لولو خوانند و سدیگر چنانک جوی چهار سوی بود و گوهر آن زمان نمایدکه کژداری و چهارم آنک ساده باشد و اندک مایه اثر جو دارد و درازی او سه بدست و چهار انگشت پهنا دارد و گوهر وی بسیاهی زند آن را بوستانی خوانند