جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مرغب

مرغب

مرغب
برانگیخته برانگیزنده ترغیب شده تشویق شده. ترغیب کننده مشوق جمع مرغبین: بر هر مایه دار بمعنی... که رسیدم او را بر اتما آن مرغب و محرض یافتم
فرهنگ لغت هوشیار

مرغب

مرغب
نعت فاعلی از ارغاب. رجوع به ارغاب شود، توانگر و بختمند. (منتهی الارب). موسر. (اقرب الموارد). فراخ دست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مرغب

مرغب
نعت فاعلی است از ترغیب. رجوع به ترغیب شود، راغب کننده و خواهان گرداننده. (آنندراج). آنکه ترغیب میکند و خواهان می گرداند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مرغب

مرغب
نعت مفعولی از مصدر ترغیب. رجوع به ترغیب در ردیف خود شود، تشویق شده. ترغیب شده. تحریض گشته
لغت نامه دهخدا

مرغب

مرغب
مصدر رَغب و رَغبه است در تمام معانی. ج، مَراغب. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به رغب و رغبه شود
لغت نامه دهخدا