جدول جو
جدول جو

معنی مشروب - جستجوی لغت در جدول جو

مشروب
هر نوع نوشیدنی الکل دار که باعث مستی شود، سیراب، آشامیدنی
تصویری از مشروب
تصویر مشروب
فرهنگ فارسی عمید
مشروب
(مَ)
آشامیده شده. هر چیز آشامیده شده. و هر چیز آشامیدنی و قابل شرب. (ناظم الاطباء). نوشابه. (فرهنگستان).
- مشروب و مأکول، آب و غذا.
، آبخورده و آب داده شده. (ناظم الاطباء).
- مشروب شدن، آب خوردن، و آب داده شدن. (ناظم الاطباء).
- مشروب کردن، آبدادن. (ناظم الاطباء).
، در تداول کنایه از شراب و عرق و دیگر نوشابه های الکلی است. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مشروب فروش، آن که عرق، شراب و آبجو فروشد. و رجوع به مشروبات شود
لغت نامه دهخدا
مشروب
هر چیز آشامیده شده و قابل شرب
تصویری از مشروب
تصویر مشروب
فرهنگ لغت هوشیار
مشروب
((مَ))
آشامیدنی، هرچیز قابل آشامیدن
تصویری از مشروب
تصویر مشروب
فرهنگ فارسی معین
مشروب
آشامیدنی، شربت، نوشابه، عرق، شراب، مسکر
متضاد: ماکول، خوراکی، خوردنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشروح
تصویر مشروح
شرح داده شده، بیان شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخروب
تصویر مخروب
مخروبه، خراب، ویران شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشروط
تصویر مشروط
شرط کرده شده، آنچه مقید به شرط است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشروع
تصویر مشروع
آنچه مطابق شرع باشد و شرع آن را روا و جایز بداند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکروب
تصویر مکروب
اندوهگین، غمگین، اندوهمند، اندوهناک، فرمگن، غمناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مضروب
تصویر مضروب
زده شده، کتک خورده، در ریاضیات عددی که در عدد دیگر ضرب شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشروع
تصویر مشروع
روا، جایز و مطابق شرع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکروب
تصویر مکروب
اندوهگین اندوهگین غمگین اندوهناک: (تا بگوید ز مبتلا ایوب دل و جان در عنا و دا مکروب) (حدیقه. مد. 421)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضروب
تصویر مضروب
ضرب شده، سکه شده، کتک خورده، زده شده، کوفته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروط
تصویر مشروط
لازم گردانیده شده و پیمان کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروح
تصویر مشروح
بیان کرده شده، ذکر شده
فرهنگ لغت هوشیار
معین بر آن است که این واژه در تازی نیامده (زیرا شرف فعل لازم است و از آن اسم مفعول نسازند) این واژه در منتهی الارب و آنندراج آمده و گمان می رود که با مشرف هم پیوند و همخانواده باشد زیر دست وضیع مقابل شریف: رئیس و مرووس و شریف و مشروف... توضیح این صورت در عربی نیامده چه شرف فعل لازم است و از آن اسم مفعول نسازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخروب
تصویر مخروب
ویران کرده شده، دزدیده، نا آبادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروبه
تصویر مشروبه
مشروبه در فارسی مونث مشروب نوشابه مونث مشروب، جمع مشروبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروم
تصویر مشروم
بریده بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروط
تصویر مشروط
((مَ))
شرط کرده شده، ملزم شده، در فارسی، دانشجویی که چند ترم پیاپی نمره معدلش زیر 10 بشود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکروب
تصویر مکروب
((مَ))
اندوهگین، غمگین، اندوهناک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مضروب
تصویر مضروب
((مَ))
کتک زده شده، کتک خورده، سکه زده، مسکوک، عددی که در عدد دیگر ضرب شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشروح
تصویر مشروح
((مَ))
بیان شده، شرح داده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشروع
تصویر مشروع
((مَ))
جایز، روا، سازگار یا مطابق با شرع، شرعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشروف
تصویر مشروف
((مَ))
وضیع، مقابل شریف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخروب
تصویر مخروب
((مَ))
خراب شده، ویران شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشروع
تصویر مشروع
Legitimate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشروط
تصویر مشروط
Eligible
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشروع
تصویر مشروع
legítimo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشروط
تصویر مشروط
elegível
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشروع
تصویر مشروع
legitim
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشروط
تصویر مشروط
berechtigt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشروع
تصویر مشروع
legalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشروط
تصویر مشروط
uprawniony
دیکشنری فارسی به لهستانی