جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مشروب

مشروب

مشروب
هر نوع نوشیدنی الکل دار که باعث مستی شود، سیراب، آشامیدنی
مشروب
فرهنگ فارسی عمید

مشروب

مشروب
آشامیده شده. هر چیز آشامیده شده. و هر چیز آشامیدنی و قابل شرب. (ناظم الاطباء). نوشابه. (فرهنگستان).
- مشروب و مأکول، آب و غذا.
، آبخورده و آب داده شده. (ناظم الاطباء).
- مشروب شدن، آب خوردن، و آب داده شدن. (ناظم الاطباء).
- مشروب کردن، آبدادن. (ناظم الاطباء).
، در تداول کنایه از شراب و عرق و دیگر نوشابه های الکلی است. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مشروب فروش، آن که عرق، شراب و آبجو فروشد. و رجوع به مشروبات شود
لغت نامه دهخدا

مکروب

مکروب
اَندوهگین، غَمگین، اَندوهمَند، اَندوهناک، فَرَمگِن، غَمناک
مکروب
فرهنگ فارسی عمید