جدول جو
جدول جو

معنی مشتقات - جستجوی لغت در جدول جو

مشتقات(مُ تَقْ قا)
جمع واژۀ مشتق. و آن در عربی ده است: ماضی، مضارع، امر، اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبهه، اسم تفضیل، اسم زمان، اسم مکان، اسم آله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مشتق شود
لغت نامه دهخدا
مشتقات
جمع مشتقه، بر گرفتگان جمع مشتقه (مشتق) توضیح در فارسی از یک ریشه چهارده صیغه مشابه و غیر مشابه مشتق میگردد بطریق ذیل: اسم مصدر، مصدر، امرحاضر، ماضی، مضارع، دعا 7 و، اسم فاعل و صفت فاعلی، اسم مفعول -10 مصدر مخفف، حاصل مصدر، صیغه مبالغه، صفت مشبهه، چندقسم اسم و حاصل مصدر و صفت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشتقاق
تصویر اشتقاق
گرفتن کلمه ای از کلمۀ دیگر، بیرون آوردن کلمه ای از کلمۀ دیگر که در لفظ و معنی بین کلمۀ اصلی و کلمۀ دوم مناسبتی وجود داشته باشد، در ادبیات در فن بدیع به کار بردن کلماتی که از یک ماده مشتق شده باشند در شعر یا نثر مانند عزل و معزول، افتخار و تفاخر، حکمت و حکیم، برای مثال حکیم آن کس که حکمت نیک داند / سخن محکم به حکم خویش راند اقتضاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشقات
تصویر مشقات
مشقت ها، سختی ها، رنج ها، محنت ها، جمع واژۀ مشقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشتمال
تصویر مشتمال
مالش دادن بدن با کف دست، ماساژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشتاقی
تصویر مشتاقی
مشتاق بودن، آرزومندی، برای مثال مشتاقی و مهجوری دور از تو، چنانم کرد / کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی (حافظ - ۹۸۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معلقات
تصویر معلقات
جمع واژۀ معلقه، بلاتکلیف، در علوم ادبی هر یک از هفت قصیده ای که در زمان جاهلیت از دیوار کعبه آویخته بودند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ)
مشتهاه. نزد فقها زنی را گویند که سن او بحدی رسیده باشد که مردان را بدو رغبت افتد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از فرهنگ علوم نقلی)
لغت نامه دهخدا
(مُ رِ)
چیزهای روشن، کنایه از ستارگان. (آنندراج). و رجوع به مشرق شود
لغت نامه دهخدا
(مَ شَقْ قا)
جمع واژۀ مشقت. (یادداشت دهخدا). رجوع به مشقت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مشخصات
تصویر مشخصات
جمع مشخصه، یوتاران، ویچاردگان، انگشت نما ها، نشاختگان
فرهنگ لغت هوشیار
کشت کردن زمین بشراکت، معامله ایست که بین صاحب درخت و امثال آن یا عامل در مقابل حصه مشاع معین از ثمره واقع میشود و ثمره اعم است از میوه و برگ وگل و غیر آن (قانون مدنی ماده 543) عقد مزارعه در مورد درختان. توضیح در هر مورد که مساقات باطل باشد یا مسخ شود تما ثمره مال مالک است و عامل مستحق اجره المثل خواهد بود. (قانون مدنی ماده 544)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشددات
تصویر مشددات
جمع مشدده، توانیافتگان، باز واتیدگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتمال
تصویر مشتمال
مالش با دست
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشجره، تبار سروان جمع مشجره (مشجر)، کتبی که در آنها ضبط نسب سادات را بر سبیل تشجیر درج میکردند نسب نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشتهیه، پژهان انگیزان گرای انگیزان جمع مشتهیه (مشتهی) : مانند ماکل ومشارب وملابس ومساکن ومشتهیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محققات
تصویر محققات
جمع محققه (محقق)، جمع محققه (محقق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشترکات
تصویر مشترکات
جمع مشترکه، چندوارگان چندمانکان جمع مشترکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتاقی
تصویر مشتاقی
آرزومندی، عاشقی، خواهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشبهات
تصویر مشبهات
کارهای مشکل، امور مشبهات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشطیات
تصویر مشطیات
خار بالگان تیره ای از ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذوقات
تصویر مذوقات
جمع مذوقه (مذوق) چشیده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختصات
تصویر مختصات
جمع مختصه، ویژیدگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متفقات
تصویر متفقات
جمع متفقه، همیوختان همدستان ساز واران جمع متفقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاتل
تصویر متقاتل
کارزار کننده در کشمکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتقات
تصویر تفتقات
جمع تفتق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشتتات
تصویر تشتتات
جمع تشتت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتقاق
تصویر اشتقاق
گرفتن کلمه ای از کلمه، سخنی ازسخنی شکافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشقات
تصویر مشقات
جمع مشقه، ارگ ها رنجها جمع مشقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاهات
تصویر مشاهات
جمع مشاهره، مزدور گیری ها سر ماهی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معتقدات
تصویر معتقدات
باورها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشخصات
تصویر مشخصات
شناسه ها، ویژگیها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشکلات
تصویر مشکلات
دشواری ها، دشوار یها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشتقاق
تصویر اشتقاق
برگیری، شکافتن
فرهنگ واژه فارسی سره
سختی ها، مشقت ها، رنج ها، دشواری ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد