جدول جو
جدول جو

معنی مشاوله - جستجوی لغت در جدول جو

مشاوله
(صَ مَ لَ)
برداشتن سنگ و مانند آن را، به نیزه بسوی یکدیگر حمله کردن در جنگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقاوله
تصویر مقاوله
عهد، پیمان، گفتگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشاکله
تصویر مشاکله
در بدیع تبدیل کلمه به واسطۀ مجاورت لفظی یا تقدیری، برای مثال دنیا که در او مرد خدا گل نسرشته ست / نامرد که ماییم چرا دل بسرشتیم؟ (سعدی۲ - ۵۲۱) . که در آخر مصراع دوم به جای دل دادن، دل بسرشتن آورده مانند و مشابه شدن، با یکدیگر موافقت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصاوله
تصویر مصاوله
حمله کردن، به یکدیگر جستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاوله
تصویر محاوله
دسترسی، به صورت داوطلبانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
با هم مشورت کردن، کنکاش کردن، رایزنی
فرهنگ فارسی عمید
مجاولت در فارسی: همگردی در نبرد با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاوله
تصویر محاوله
حیله کردن برای دست یافتن به چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
مزاوله و مزاولت در فارسی: مروسیدن خوگر شدن کلنجار (شیرازی)، ورزیدن، خواست، پی گیری پشتکار بکاری اشتغال ورزیدن، ممارست کردن در کاری ورزیدن، اراده کاری کردن، اشتغال بکاری، ممارست
فرهنگ لغت هوشیار
مشاوره و مشاورت در فارسی: اندرز اوسکار اوسکارش رایزنی مشورت کردن بایکدیگر رای زدن، مشورت رایزنی، جمع مشاورات
فرهنگ لغت هوشیار
مشاکله و مشاکلت در فارسی: مانایی همچهرگی مشابه شدن مانندگردیدن، موافقت کردن باهم، مشابهت مانندگی: و مشاکلت تام در حرکات و حروف که در اجزاء لفظ باشد باعتباری دیگر مشاکلت ناقص بود در الفاظ، موافقت، اتحاد در شکل تشاکل (کشاف اصطلاحات)، از محسنات معنوی است و آن عبارتست از ذکر شی بلفظی غیر از لفظ مقرر برای آن بسبب مجاورت آن لفظ تحقیقا یا تقدیرا یعنی شی مذکور در جوار این غیر واقع شود محققا یا مقدرالله (مثال) : کند گر بر تو ظلم از کین بد اندیش تو هم آن ظلم کن بروی میندیش. (کشاف اصطلاحات) (ظلم در مصراع دوم بمعنی جزا و پاداش عمل بد است که بمناسبت جوار باظلم اول بدین لفظ تعبیر شده)
فرهنگ لغت هوشیار
مطاوله و مطاولت در فارسی: درنگی کردن، دیر کردن، نبرد کردن، دور افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصاوله
تصویر مصاوله
حمله کردن و بیکدیگر جستن
فرهنگ لغت هوشیار
مقاوله و مقاولت در فارسی گفت و شنود، پیوند نامه گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرار داد قول نامه: (ختم مقاوله چاه آرتزین (بزمان ناصر الدین شاه)،) (الماثر و الاثار. 114)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناوله
تصویر مناوله
مناولت در فارسی: بخشیدن دهشمندی، عطا کردن عطا بخشیدن، عطا بخشش
فرهنگ لغت هوشیار
مداوله و مداولت در فارسی: پتاییدن (مداوم بودن)، شورش زمانه دگر گشت زمانه، چرخ زدن مداومت، دور زدن، انقلاب زمانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاوله
تصویر مقاوله
((مُ وَ لَ یا وِ لِ))
گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرارداد، قول نامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
((مُ وِ رِ))
با هم مشورت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محاوله
تصویر محاوله
((مُ وِ لِ))
تیز نگریستن به سوی چیزی، حیله کردن برای به دست آوردن چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
کنشکاش، رایزنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
Advisement, Consultation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
conseil, consultation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
danışmanlık, danışma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
nasihat, konsultasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
পরামর্শ , পরামর্শ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
परामर्श , परामर्श
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
consulenza, consultazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
advies, consultatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
asesoramiento, consulta
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
консультація , консультація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
консультация , консультация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
doradztwo, konsultacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
Beratung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
aconselhamento, consulta
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
조언 , 상담
دیکشنری فارسی به کره ای