جدول جو
جدول جو

معنی مشارف - جستجوی لغت در جدول جو

مشارف
مشرف ها، جاهای بلند، جمع واژۀ مشرف
تصویری از مشارف
تصویر مشارف
فرهنگ فارسی عمید
مشارف
(مَ رِ)
جمع واژۀ مشرف و مشرفه. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مشرف ̍ (الموضع یشرف منه). (اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
- مشارف الارض، بلندیهای آن. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). بلندی های زمین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مشارف
جمع مشرف و مشرفه
تصویری از مشارف
تصویر مشارف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشارق
تصویر مشارق
مشرق ها، سرزمین های شرقی، جمع واژۀ مشرق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشارفت
تصویر مشارفت
به یکدیگر فخر کردن به شرف و بزرگی، مطلع شدن بر چیزی، سمت اشراف و مفتشی داشتن بر کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشارک
تصویر مشارک
شریک، انباز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشارع
تصویر مشارع
مشرع ها، جاهای ورود به آب، جاهای آب خوردن، جمع واژۀ مشرع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشارب
تصویر مشارب
مشرب ها، ذوق و میل و هوای نفس ها، جاهای آب خوردن ها، آبشخورها، جمع واژۀ مشرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطارف
تصویر مطارف
مطرف ها، جامه های دوخته شده از خز، جمع واژۀ مطرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصارف
تصویر مصارف
مصرف ها، صرف و خرج کردن ها، جاهای صرف و خرج کردن، محل های خرج، جمع واژۀ مصرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشافر
تصویر مشافر
مشفرها، لب ها، دهانها، جمع واژۀ مشفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معارف
تصویر معارف
علوم، دانش ها، اشخاص معروف، اهل علم و فضل
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ رِ)
فرس مشترف، اسب بلندخلقت. (منتهی الارب) (آنندراج). افراخته و بر پای خاسته. فرس مشترف، اسب بلندخلقت و دراز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ فِ)
جمع واژۀ مشفر یا مشفر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مشفر شود
لغت نامه دهخدا
(صَ لا / صِ لا)
برای همدیگر مفاخرت کردن به شرف. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). فخر کردن با یکدیگر به شرف. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) ، برآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مطلع شدن بر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بر چیزی مطلع شدن. (زوزنی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد) ، قریب شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). نزدیک شدن. (ناظم الاطباء). قریب گشتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مخارف
تصویر مخارف
بی بخت و روزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشارع
تصویر مشارع
راهها
فرهنگ لغت هوشیار
مشارفه و مشارفت در فارسی خود ستایی خود برتر دانی، آگاهی، والایی، نزدیک شدن، برآمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معارف
تصویر معارف
دانشها، علوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطارف
تصویر مطارف
جمع مطرف، خز دوختها خز دوزی شده ها جمع مطرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشارب
تصویر مشارب
آشامیدنیها، جمع مشربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصارف
تصویر مصارف
جمع مصرف، محل صرف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشرق، خورایانها جمع مشرق جایهای بر آمدن آفتاب خاورها مقابل مغارب: ممدوح ایمه و سلاطین مشهور مشارق و مغارب. (انوری) یا مشارق ثلث (ثلاث)، عبارتند از مشرق اعتدال و مشرق صیف و مشرق شتا ومقابل آن مغارب ثلث (ثلاث) است
فرهنگ لغت هوشیار
هنباز شریک انباز: سبب را نیز دوقسم نهند تا هر سه رکن در تقسیم مشارک باشند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشفر، لفچ های شتران دهان ها به گواژ جمع مشفر: لفجها، دهانها: منطقه فرمان تو از مخنقه چنگال متعدیان مارا نگاه دارد و شکوه اظافر تو مارا در مشافر خون خواران نیفکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محارف
تصویر محارف
بی بخت و روزی
فرهنگ لغت هوشیار
تفاخر کردن بحسب و بزرگی، مطلع شدن بر چیزی، سمت اشراف و مفتشی بر کسی داشتن: گفت: اگر بیند ملک مرا برسالت فرستد وامینی را بمشارفت با من نامزد کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصارف
تصویر مصارف
((مَ رِ))
جمع مصرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشافر
تصویر مشافر
((مَ فِ))
لفج ها، دهان ها، جمع مشفر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشارق
تصویر مشارق
((مَ رِ))
جمع مشرق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشارع
تصویر مشارع
((مَ رِ))
جمع مشرع و مشرعه، راه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشارب
تصویر مشارب
((مَ رِ))
جمع مشرب و مشربه، نوشیدنی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معارف
تصویر معارف
((مَ رِ))
علوم، دانش ها، اهل علم و فضل، اشخاص معروف و نامدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشارفت
تصویر مشارفت
تفاخر کردن به حسب و بزرگی، مطلع شدن بر امری، سمت اشرافی و مفتش بر کسی داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معارف
تصویر معارف
دانش ها
فرهنگ واژه فارسی سره