- مشارف
- مشرف ها، جاهای بلند، جمع واژۀ مشرف
معنی مشارف - جستجوی لغت در جدول جو
- مشارف
- جمع مشرف و مشرفه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به یکدیگر فخر کردن به شرف و بزرگی، مطلع شدن بر چیزی، سمت اشراف و مفتشی داشتن بر کسی
مشارفه و مشارفت در فارسی خود ستایی خود برتر دانی، آگاهی، والایی، نزدیک شدن، برآمدن
تفاخر کردن بحسب و بزرگی، مطلع شدن بر چیزی، سمت اشراف و مفتشی بر کسی داشتن: گفت: اگر بیند ملک مرا برسالت فرستد وامینی را بمشارفت با من نامزد کند
تفاخر کردن به حسب و بزرگی، مطلع شدن بر امری، سمت اشرافی و مفتش بر کسی داشتن
دانش ها
مشفرها، لب ها، دهانها، جمع واژۀ مشفر
علوم، دانش ها، اشخاص معروف، اهل علم و فضل
مشرق ها، سرزمین های شرقی، جمع واژۀ مشرق
مصرف ها، صرف و خرج کردن ها، جاهای صرف و خرج کردن، محل های خرج، جمع واژۀ مصرف
مطرف ها، جامه های دوخته شده از خز، جمع واژۀ مطرف
مشرب ها، ذوق و میل و هوای نفس ها، جاهای آب خوردن ها، آبشخورها، جمع واژۀ مشرب
مشرع ها، جاهای ورود به آب، جاهای آب خوردن، جمع واژۀ مشرع
بی بخت و روزی
بی بخت و روزی
جمع مشفر، لفچ های شتران دهان ها به گواژ جمع مشفر: لفجها، دهانها: منطقه فرمان تو از مخنقه چنگال متعدیان مارا نگاه دارد و شکوه اظافر تو مارا در مشافر خون خواران نیفکند
هنباز شریک انباز: سبب را نیز دوقسم نهند تا هر سه رکن در تقسیم مشارک باشند
جمع مشرق، خورایانها جمع مشرق جایهای بر آمدن آفتاب خاورها مقابل مغارب: ممدوح ایمه و سلاطین مشهور مشارق و مغارب. (انوری) یا مشارق ثلث (ثلاث)، عبارتند از مشرق اعتدال و مشرق صیف و مشرق شتا ومقابل آن مغارب ثلث (ثلاث) است
راهها
آشامیدنیها، جمع مشربه
جمع مصرف، محل صرف کردن
جمع مطرف، خز دوختها خز دوزی شده ها جمع مطرف
دانشها، علوم
شریک، انباز
ترکی دستار پیر چون شترماده، کهنه چون پیکان چون می درخم کسی که به زودی مشهور گردد، قدیم کهن: سهم شارف خمر شارف، جمع شرف شرف شروف و شرف
شرف یافته، بلندپایه و بزرگ شده
بالا بر آمده، کسی یا چیزی که بربلندی قرار دارد و یا از غیر خود بلندتر است
کسی یا چیزی که از بلندی مسلط بر کس دیگر یا چیز دیگر باشد، دیده ور شونده
ناظر خرج، ناظر عمل
کسی یا چیزی که از بلندی مسلط بر کس دیگر یا چیز دیگر باشد، دیده ور شونده
ناظر خرج، ناظر عمل