مدهوش شده از گزیدگی مار، گونۀ برگردیده از بسیاری محبت و یا از ترس و یا از بیماری. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چاه به ریگ رسیده. (از منتهی الارب) ، مرد بسیارگوی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). مرد بسیارگوی و پرحرف. (ناظم الاطباء). بسیارگوی. (مهذب الاسماء). مسهب
مدهوش شده از گزیدگی مار، گونۀ برگردیده از بسیاری محبت و یا از ترس و یا از بیماری. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چاه به ریگ رسیده. (از منتهی الارب) ، مرد بسیارگوی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). مرد بسیارگوی و پرحرف. (ناظم الاطباء). بسیارگوی. (مهذب الاسماء). مُسهِب
ستور گذاشته شده بر سر خود. (از منتهی الارب) (آنندراج). بر سر خود گذاشته شده. (ناظم الاطباء) : صبی مسیب، طفل بدون محافظ و بدون نگاهبان. (از اقرب الموارد)
ستور گذاشته شده بر سر خود. (از منتهی الارب) (آنندراج). بر سر خود گذاشته شده. (ناظم الاطباء) : صبی مسیب، طفل بدون محافظ و بدون نگاهبان. (از اقرب الموارد)
نام یکی از سه برادری که در بخارا در قرون اولیۀ هجری پول رایج آن زمان را که درهم نامیده میشد سکه میزدند. (دو برادر دیگر یکی محمد و دیگری غطریف نام داشت). سکه هائی که این سه برادر ضرب مینمودند به نام خودشان معروف به ود که به ترتیب درمهای مسیبیه، محمدیه و غطریفیه می نامیدند. (از احوال و اشعار رودکی ج 1 صص 70-71) ابن علس بن مالک بن عمرو بن قمامه. شاعر جاهلی و خال اعشی میمون. اسمش را زهیر و کنیه اش را ابوفضه گفته اند. دیوان شعری دارد که چندین تن جداجدا گرد کرده اند. (از منتهی الارب) (از الاعلام زرکلی) (از ابن الندیم ص 224) نام پدر سعید. (منتهی الارب)
نام یکی از سه برادری که در بخارا در قرون اولیۀ هجری پول رایج آن زمان را که درهم نامیده میشد سکه میزدند. (دو برادر دیگر یکی محمد و دیگری غطریف نام داشت). سکه هائی که این سه برادر ضرب مینمودند به نام خودشان معروف به ود که به ترتیب درمهای مسیبیه، محمدیه و غِطریفیه می نامیدند. (از احوال و اشعار رودکی ج 1 صص 70-71) ابن علس بن مالک بن عمرو بن قمامه. شاعر جاهلی و خال اعشی میمون. اسمش را زهیر و کنیه اش را ابوفضه گفته اند. دیوان شعری دارد که چندین تن جداجدا گرد کرده اند. (از منتهی الارب) (از الاعلام زرکلی) (از ابن الندیم ص 224) نام پدر سعید. (منتهی الارب)