دهی از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 89هزارگزی جنوب غربی شیراز و 53هزارگزی راه فرعی شیراز به سیاخ. آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 89هزارگزی جنوب غربی شیراز و 53هزارگزی راه فرعی شیراز به سیاخ. آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
مشورت کرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، تیزکرده از کارد و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). تیزکرده و صیقل زده از کارد و جز آن. (ناظم الاطباء). تیز: سنان مسنون، سنانی تیز. (مهذب الاسماء) (دهار)، آراسته کرده. روشن و تابان نموده. (منتهی الارب) .روشن و تابان گشته، هر چیز املس شده. (ناظم الاطباء)، تابان روی: رجل مسنون الوجه، مرد تابان روی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، آن که در روی و بینی او درازی باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). روئی کشیده. (مهذب الاسماء). آن که رو و بینی او دراز باشد، راه رفته و سیرکرده شده، سنت شده و ختنه شده. (ناظم الاطباء). سنت کرده شده، مشروع و موافق شرع و سنت آن حضرت، یعنی پیغمبر اسلام {{صفت}}. (ناظم الاطباء). وارد شده در سنت. سنت شده. جایز، مستحب. مندوب. (یادداشت مرحوم دهخدا) : بعد از این غسل ها (واجب) همه مسنون است و آن دوازده اند: غسل آدینه، غسل هر دو عید، غسل آفتاب و ماه گرفتن... (کشف الاسرار ج 2 ص 517)، بوی ناک: حماء مسنون، گل و لای بوناک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). متغیر. (ناظم الاطباء) : ماء مسنون، آبی متغیرشده. (مهذب الاسماء). بوی ناک و گنده. گندیده. متغیرشده. (یادداشت مرحوم دهخدا). - خاک مسنون، خاک بوی ناک و گندیده: آدم جهل و جفا و شومی را جان تو بدبخت خاک مسنون شد. ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص 79). بر آن تربت که بارد خشم ایزد بلا روید نبات از خاک مسنون. ناصرخسرو. - گل مسنون، گل بوی ناک و متعفن: بلکه به جان است نه به تن شرف مرد نیست جسدها همه مگر گل مسنون. ناصرخسرو. گر همی گوئی که خانه ست این گل مسنون ترا چون همه کوشش ز بهر این گل مسنون کنی. ناصرخسرو. ، روغنی. نان در روغن پخته. (دهار)
مشورت کرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، تیزکرده از کارد و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). تیزکرده و صیقل زده از کارد و جز آن. (ناظم الاطباء). تیز: سنان مسنون، سنانی تیز. (مهذب الاسماء) (دهار)، آراسته کرده. روشن و تابان نموده. (منتهی الارب) .روشن و تابان گشته، هر چیز املس شده. (ناظم الاطباء)، تابان روی: رجل مسنون الوجه، مرد تابان روی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، آن که در روی و بینی او درازی باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). روئی کشیده. (مهذب الاسماء). آن که رو و بینی او دراز باشد، راه رفته و سیرکرده شده، سنت شده و ختنه شده. (ناظم الاطباء). سنت کرده شده، مشروع و موافق شرع و سنت آن حضرت، یعنی پیغمبر اسلام {{صِفَت}}. (ناظم الاطباء). وارد شده در سنت. سنت شده. جایز، مستحب. مندوب. (یادداشت مرحوم دهخدا) : بعد از این غسل ها (واجب) همه مسنون است و آن دوازده اند: غسل آدینه، غسل هر دو عید، غسل آفتاب و ماه گرفتن... (کشف الاسرار ج 2 ص 517)، بوی ناک: حماء مسنون، گل و لای بوناک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). متغیر. (ناظم الاطباء) : ماء مسنون، آبی متغیرشده. (مهذب الاسماء). بوی ناک و گنده. گندیده. متغیرشده. (یادداشت مرحوم دهخدا). - خاک مسنون، خاک بوی ناک و گندیده: آدم جهل و جفا و شومی را جان تو بدبخت خاک مسنون شد. ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص 79). بر آن تربت که بارد خشم ایزد بلا روید نبات از خاک مسنون. ناصرخسرو. - گِل مسنون، گل بوی ناک و متعفن: بلکه به جان است نه به تن شرف مرد نیست جسدها همه مگر گل مسنون. ناصرخسرو. گر همی گوئی که خانه ست این گل مسنون ترا چون همه کوشش ز بهر این گل مسنون کنی. ناصرخسرو. ، روغنی. نان در روغن پخته. (دهار)
دهی از دهستان لواسان بزرگ بخش افجۀ شهرستان تهران. سکنۀ آن 404 تن. آب آن از رود خانه لواسان. محصول آنجا غلات و بنشن و انواع میوه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان لواسان بزرگ بخش افجۀ شهرستان تهران. سکنۀ آن 404 تن. آب آن از رود خانه لواسان. محصول آنجا غلات و بنشن و انواع میوه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
شتر که رحل سپس و شتر که رحل پیش اندازد، از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). شتری که رحل سپس اندازد و یا آن که رحل پیش اندازد. (ناظم الاطباء). آن اشتر که پالان فرا پیش افکند. (مهذب الاسماء) ، شتر که بر وی سناف بندند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
شتر که رحل سپس و شتر که رحل پیش اندازد، از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). شتری که رحل سپس اندازد و یا آن که رحل پیش اندازد. (ناظم الاطباء). آن اشتر که پالان فرا پیش افکند. (مهذب الاسماء) ، شتر که بر وی سناف بندند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
شبیه، ماننده، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : عریقطه، جانورکی است عریض و جنبنده مانان به گوه گردان: ناقه معلّسه، شتر ماده مانان به شتر نر، فلان عطسه فلان، یعنی شبیه و مانان اوست در خلق و خلق، (منتهی الارب)
شبیه، ماننده، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : عُرَیقِطَه، جانورکی است عریض و جنبنده مانان به گوه گردان: ناقه مُعَلَّسَه، شتر ماده مانان به شتر نر، فلان عطسه فلان، یعنی شبیه و مانان اوست در خلق و خلق، (منتهی الارب)
شهرستان سمنان یکی از شهرستانهای استان دو کشور است. حدود و خلاصۀ مشخصات آن بشرح زیر است: از طرف شمال بخط الرأس سلسله جبال البرزاز طرف جنوب بدشت کویر مرکزی، از خاور بشهرستان دامغان، از باختر به بخش گرمسار و فیروزکوه از شهرستان دماوند از استان مرکزی. هوای شهرستان، جز منطقۀ کوهستانی شهرستان شهمیرزاد که سردسیر میباشد، معتدل و خشک است. گرچه بین منطقه مرطوب مازندران و خشک دشت کویر واقع و میبایستی معتدل و خوش آب و هوا باشد، ولی بواسطۀ ارتفاع زیاد سلسلۀ البرز در این قسمت رطوبت و بخار دریای خزر از آن عبور ننموده و بادهای خشک وهوای گرم سوزان کویر بدون مانع در هوای شهرستان تأثیر و آنرا به یک منطقۀ خشک و گرم و بی آب آورده است. زمستان شهرستان سرد و تابستان زیاد گرم است. بارندگی در زمستان و اوایل بهار بندرت صورت میگیرد. آب قرای شهرستان در قسمت شهمیرزاد و مزارع از چشمه سارها ودر قسمت های دیگر از قنوات تأمین و بطور کلی کم آبی در تمام نقاط شهرستان کاملاً هویداست. راه شوسۀ دامغان تا حدود دشت کویر ادامه دارد راه شوسۀ سمنان به دامغان تقریباً از وسط و راه آهن آن از نزدیک به انتهای آن عبور مینماید. رود خانه با آب دائم در این شهرستان وجود ندارد و فقط خشکرودهای کوهستانی است که درموقع بارندگی سیل از آنها جاری و بدشت کویر منتهی میگردد. مهمترین آنها، رود خانه گلرودبار است. این رودخانه چندین شعبه متعدد دارد: شعبه های ده صوفیان و شهمیرزاد و در حدود دربند سنگسر یکی شده و در حدود شمال درجزین شعبات دیگر به آن متصل سیلاب آن از باختر شهرستان گذشته بدشت کویر منتهی میگردد. قنوات مهم دربند: درجزین و چشمۀ معروف گلرودبار مخصوص شهر سمنان در طول این رودخانه تقریباً زه آب آن محسوب میشود. بخش سنگسر از 6 آبادی و 63 مزرعه تشکیل و جمعیت آن درحدود 24 هزار تن است. بخش مرکزی از 23 آبادی و یکصدمزرعه تشکیل و جمعیت آن به اضافه نفوس شهر 37 هزار تن است. بنابر آمار فوق، شهرستان سمنان از 30 آبادی بزرگ و کوچک و 163 مزرعۀ آباد و بیش از یکصد مزرعۀخرابه تشکیل و جمعیت آن در حدود 61 هزار تن است. محصول عمده شهرستان: غلات، پنبه، تنباکو و در قسمت بخش سنگسر لبنیات و محصولات دیگر دامی است و بطور کلی غلات آن کفاف سکنۀ شهرستان را نمیدهد و از گرمسار و دامغان وارد میکنند. مهمترین صادرات شهرستان: پنبه، نخ، کتیرا، تنباکو، گردو و محصولات دامی است. صنایع دستی زنان بخش مرکزی بافتن کرباس و در بخش سنگسر پارچۀپشمی و چادرشب های ابریشمی و پلاس است که اضافه از مصرف داخلی ندارد. کار خانه مهم سمنان کار خانه شرکت سهامی نخ تابی است که در 24 ساعت و سه نوبت 1200 کارگردارد و محصول آن نخ تابیده است که بنقاط مختلفه کشور صادر میگردد. معادن و کانهای مختلف و متعددی در این شهرستان وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از نفت، آهن، گوگرد، سرب، مس، ذغال سنگ. شهر سمنان مرکز شهرستان و در 224 هزارگزی تهران واقع است. هوای شهرستان خشک و سرد است. آب شهرستان از رود خانه گلرود و درشمال شهر محلی معروف به پارا (آب پخش کن) به پنج نهر: 1- نهر جنبدان. 2- نهر ناسار. 3- نهر کدیور. 4 -نهر زاوقان. 5- نهر کوشمقان است. منشعب و آب آنها بشهر تقسیم میشود. هر یک از نهرهای پنجگانه بالا دارای استخر بزرگی در نقاط مختلف شهر است که شبها آب درآن استخرها جمع شده و روزها بمصرف آبیاری میرسد. برای شهر سمنان خیابانهای جدیدی احداث گردیده که اغلب مشجر است. در این شهر در حدود 600 باب دکاکین مختلف و مغازه وجود دارد که عمده در طول بازار سرپوشیده و قدیمی آن است. تکیۀ ناسار و تکیۀ پهنه از حیث بزرگی و زیبایی بنا در شهرهای دیگر کشور کم نظیر دارد. آثار باستانی شهر سمنان بشرح زیر است: 1- مسجد جمعه، تاریخ بنا مربوط بعهد سلاجقه است و ایوان بزرگ را شاهرخ در سنه 880 هجری قمری بنا نموده و سایر قسمتها مقدمتر است. 2- منارۀ مسجد جمعه، بموجب کتیبه این مناره توسط امیر بختیار بن محمدیانی مناره دامغان بین سالهای 446- 417 هجری قمری بنا نموده است. 3- مسجد سلطانی، تاریخ بنا عهد قارجایه محراب آن مورخ بسال 1242 و ایوان سمت قبله و حاشیه دور گنبد مورخ بسال 1243 هجری قمری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). رجوع به جغرافیای سیاسی و طبیعی کیهان، نزهه القلوب و جغرافیای غرب ایران شود
شهرستان سمنان یکی از شهرستانهای استان دو کشور است. حدود و خلاصۀ مشخصات آن بشرح زیر است: از طرف شمال بخط الرأس سلسله جبال البرزاز طرف جنوب بدشت کویر مرکزی، از خاور بشهرستان دامغان، از باختر به بخش گرمسار و فیروزکوه از شهرستان دماوند از استان مرکزی. هوای شهرستان، جز منطقۀ کوهستانی شهرستان شهمیرزاد که سردسیر میباشد، معتدل و خشک است. گرچه بین منطقه مرطوب مازندران و خشک دشت کویر واقع و میبایستی معتدل و خوش آب و هوا باشد، ولی بواسطۀ ارتفاع زیاد سلسلۀ البرز در این قسمت رطوبت و بخار دریای خزر از آن عبور ننموده و بادهای خشک وهوای گرم سوزان کویر بدون مانع در هوای شهرستان تأثیر و آنرا به یک منطقۀ خشک و گرم و بی آب آورده است. زمستان شهرستان سرد و تابستان زیاد گرم است. بارندگی در زمستان و اوایل بهار بندرت صورت میگیرد. آب قرای شهرستان در قسمت شهمیرزاد و مزارع از چشمه سارها ودر قسمت های دیگر از قنوات تأمین و بطور کلی کم آبی در تمام نقاط شهرستان کاملاً هویداست. راه شوسۀ دامغان تا حدود دشت کویر ادامه دارد راه شوسۀ سمنان به دامغان تقریباً از وسط و راه آهن آن از نزدیک به انتهای آن عبور مینماید. رود خانه با آب دائم در این شهرستان وجود ندارد و فقط خشکرودهای کوهستانی است که درموقع بارندگی سیل از آنها جاری و بدشت کویر منتهی میگردد. مهمترین آنها، رود خانه گلرودبار است. این رودخانه چندین شعبه متعدد دارد: شعبه های ده صوفیان و شهمیرزاد و در حدود دربند سنگسر یکی شده و در حدود شمال درجزین شعبات دیگر به آن متصل سیلاب آن از باختر شهرستان گذشته بدشت کویر منتهی میگردد. قنوات مهم دربند: درجزین و چشمۀ معروف گلرودبار مخصوص شهر سمنان در طول این رودخانه تقریباً زه آب آن محسوب میشود. بخش سنگسر از 6 آبادی و 63 مزرعه تشکیل و جمعیت آن درحدود 24 هزار تن است. بخش مرکزی از 23 آبادی و یکصدمزرعه تشکیل و جمعیت آن به اضافه نفوس شهر 37 هزار تن است. بنابر آمار فوق، شهرستان سمنان از 30 آبادی بزرگ و کوچک و 163 مزرعۀ آباد و بیش از یکصد مزرعۀخرابه تشکیل و جمعیت آن در حدود 61 هزار تن است. محصول عمده شهرستان: غلات، پنبه، تنباکو و در قسمت بخش سنگسر لبنیات و محصولات دیگر دامی است و بطور کلی غلات آن کفاف سکنۀ شهرستان را نمیدهد و از گرمسار و دامغان وارد میکنند. مهمترین صادرات شهرستان: پنبه، نخ، کتیرا، تنباکو، گردو و محصولات دامی است. صنایع دستی زنان بخش مرکزی بافتن کرباس و در بخش سنگسر پارچۀپشمی و چادرشب های ابریشمی و پلاس است که اضافه از مصرف داخلی ندارد. کار خانه مهم سمنان کار خانه شرکت سهامی نخ تابی است که در 24 ساعت و سه نوبت 1200 کارگردارد و محصول آن نخ تابیده است که بنقاط مختلفه کشور صادر میگردد. معادن و کانهای مختلف و متعددی در این شهرستان وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از نفت، آهن، گوگرد، سرب، مس، ذغال سنگ. شهر سمنان مرکز شهرستان و در 224 هزارگزی تهران واقع است. هوای شهرستان خشک و سرد است. آب شهرستان از رود خانه گلرود و درشمال شهر محلی معروف به پارا (آب پخش کن) به پنج نهر: 1- نهر جنبدان. 2- نهر ناسار. 3- نهر کدیور. 4 -نهر زاوقان. 5- نهر کوشمقان است. منشعب و آب آنها بشهر تقسیم میشود. هر یک از نهرهای پنجگانه بالا دارای استخر بزرگی در نقاط مختلف شهر است که شبها آب درآن استخرها جمع شده و روزها بمصرف آبیاری میرسد. برای شهر سمنان خیابانهای جدیدی احداث گردیده که اغلب مشجر است. در این شهر در حدود 600 باب دکاکین مختلف و مغازه وجود دارد که عمده در طول بازار سرپوشیده و قدیمی آن است. تکیۀ ناسار و تکیۀ پهنه از حیث بزرگی و زیبایی بنا در شهرهای دیگر کشور کم نظیر دارد. آثار باستانی شهر سمنان بشرح زیر است: 1- مسجد جمعه، تاریخ بنا مربوط بعهد سلاجقه است و ایوان بزرگ را شاهرخ در سنه 880 هجری قمری بنا نموده و سایر قسمتها مقدمتر است. 2- منارۀ مسجد جمعه، بموجب کتیبه این مناره توسط امیر بختیار بن محمدیانی مناره دامغان بین سالهای 446- 417 هجری قمری بنا نموده است. 3- مسجد سلطانی، تاریخ بنا عهد قارجایه محراب آن مورخ بسال 1242 و ایوان سمت قبله و حاشیه دور گنبد مورخ بسال 1243 هجری قمری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). رجوع به جغرافیای سیاسی و طبیعی کیهان، نزهه القلوب و جغرافیای غرب ایران شود
دهی از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، 78000 گزی شمال باختری درمیان، 12000 گزی جنوب خاوری شاخن. کوهستانی، معتدل. سکنه 231 تن. شیعه. زبان: فارسی. آب از: قنات. محصول: غلات، تریاک. شغل: زراعت، گله داری. قالیچه و پلاس بافی. راه: مالرو. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، 78000 گزی شمال باختری درمیان، 12000 گزی جنوب خاوری شاخن. کوهستانی، معتدل. سکنه 231 تن. شیعه. زبان: فارسی. آب از: قنات. محصول: غلات، تریاک. شغل: زراعت، گله داری. قالیچه و پلاس بافی. راه: مالرو. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
شاید تازی گشته از سریانی از یونانی کرم دانه گرد مانه این واژه به گونه تازی گردیده: کزمدانه و جر مدانق از گیاهان، سداب کوهی از گیاهان کرم دانه، سداب کوهی را گویند که در تداول دانه هایش را اسپند نامند
شاید تازی گشته از سریانی از یونانی کرم دانه گرد مانه این واژه به گونه تازی گردیده: کزمدانه و جر مدانق از گیاهان، سداب کوهی از گیاهان کرم دانه، سداب کوهی را گویند که در تداول دانه هایش را اسپند نامند