جدول جو
جدول جو

معنی مسعور - جستجوی لغت در جدول جو

مسعور
شکمباره، دیوانه، گرما زده، تشنه، هار: سگ
تصویری از مسعور
تصویر مسعور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسعود
تصویر مسعود
(پسرانه)
نیکبخت، سعادتمند، مبارک، خجسته، نام پسر سلطان محمد غزنوی، نام شاعر معروف قرن پنجم، مسعود سعد سلمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
(دخترانه و پسرانه)
شاد، خوشحال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
شادمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
شاد، شادمان، خوشحال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسحور
تصویر مسحور
سحرزده، جادوشده، فریفته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستور
تصویر مستور
پوشیده، درپرده، دارای پوشش، پاک دامن، عفیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسعود
تصویر مسعود
نیکبخت شده، میمون و مبارک
فرهنگ لغت هوشیار
نبشته، سمیره یافته نوشته شده بسطر در آورده: از قلاع معتبرکه بمزید مناعت ومحکمی مشهور است و وصف آن در کتب تواریخ مسطور و مذکور قلعه فیروز کوه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
خوشوقت، تازه، خرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسحور
تصویر مسحور
آنکه او را سحر کرده و فریب داده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
لبریز مالا مال، رشته مروارید، افروخته لبریز از آب، پر ممتلی، مروارید به رشته کشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستور
تصویر مستور
پوشیده شده، نهانی، در پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسکور
تصویر مسکور
مست می زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معسور
تصویر معسور
دشوار، سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معسور
تصویر معسور
((مَ))
دشوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستور
تصویر مستور
((مَ))
پوشیده، پنهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسعود
تصویر مسعود
((مَ))
نیکبخت، خجسته، فرخنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسطور
تصویر مسطور
((مَ))
نوشته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
((مَ))
شادمان، خوشحال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسحور
تصویر مسحور
((مَ))
جادو شده، فریفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معسور
تصویر معسور
دچار سختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسطور
تصویر مسطور
نوشته، نوشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسعود
تصویر مسعود
سعادتمند، نیک بخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسجور
تصویر مسجور
پر و لبالب از آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسعر
تصویر مسعر
نرخ نهاده، قیمت گذاری شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسور
تصویر مسور
دارای النگو یا دستبند، زینت یافته، آراسته شده
فرهنگ فارسی عمید
نرخگذاری شده ارزیابی شده بها کرده شده ارزیاب نرخگذار فروزینه فروزینه آتش، آتشکاو، گرما سنج، جنگ افروز، دراز گردن قیمت کرده شده بها کرده شده. قیمت کننده بها کننده
فرهنگ لغت هوشیار
جای دستبند دارای سوار دارنده دستبند: . . و ساق و ساعد ما را بعادت نسوان مسور و مخلخل نیافته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسعر
تصویر مسعر
((مُ عَ))
قیمت کرده شده
فرهنگ فارسی معین