نعت فاعلی از استکبار. بزرگ و عظیم یابنده چیزی را. (ازاقرب الموارد). ج، مستکبرون و مستکبرین. رجوع به استکبار شود، دارای کبریاء. (از اقرب الموارد). گردنکش و متکبر و مغرور. (غیاث) : ز مستکبران دلاور مترس از آن کو نترسد ز داور بترس. سعدی (بوستان)
نعت فاعلی از استکبار. بزرگ و عظیم یابنده چیزی را. (ازاقرب الموارد). ج، مستکبرون و مستکبرین. رجوع به استکبار شود، دارای کبریاء. (از اقرب الموارد). گردنکش و متکبر و مغرور. (غیاث) : ز مستکبران دلاور مترس از آن کو نترسد ز داور بترس. سعدی (بوستان)
نعت فاعلی از استعبار. آنکه خواب گزارد بر کسی جهت تعبیر کردن. (منتهی الارب). حکایت کننده خواب و رؤیای خویش بر کسی و تعبیر آن را خواهنده. (اقرب الموارد) ، آنکه اشک جاری دارد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، اندوهناک. (منتهی الارب). محزون. (اقرب الموارد)
نعت فاعلی از استعبار. آنکه خواب گزارد بر کسی جهت تعبیر کردن. (منتهی الارب). حکایت کننده خواب و رؤیای خویش بر کسی و تعبیر آن را خواهنده. (اقرب الموارد) ، آنکه اشک جاری دارد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، اندوهناک. (منتهی الارب). محزون. (اقرب الموارد)
نعت فاعلی از مصدر استدبار. ضد مستقبل. (آنندراج). پشت کرده. پشت کننده، آنکه آخر کار را می نگرد. (ناظم الاطباء). عاقبت اندیش. (اقرب الموارد). آنکه پایان کار را نگرد. رجوع به استدبار شود، در اصطلاح فقهی، کسی که به جهت مخالف قبله متوجه است، پسندکننده. (ناظم الاطباء). ترجیح دهنده. (اقرب الموارد)
نعت فاعلی از مصدر استدبار. ضد مستقبل. (آنندراج). پشت کرده. پشت کننده، آنکه آخر کار را می نگرد. (ناظم الاطباء). عاقبت اندیش. (اقرب الموارد). آنکه پایان کار را نگرد. رجوع به استدبار شود، در اصطلاح فقهی، کسی که به جهت مخالف قبله متوجه است، پسندکننده. (ناظم الاطباء). ترجیح دهنده. (اقرب الموارد)
مستکبر بودن. استکبار داشتن. متکبر بودن: سپیدار مانده ست بی هیچ چیزی ازیرا که بگزید مستکبری را. ناصرخسرو. برو شکر کن چون به نعمت دری که محرومی آید ز مستکبری. سعدی (بوستان)
مستکبر بودن. استکبار داشتن. متکبر بودن: سپیدار مانده ست بی هیچ چیزی ازیرا که بگزید مستکبری را. ناصرخسرو. برو شکر کن چون به نعمت دری که محرومی آید ز مستکبری. سعدی (بوستان)