جدول جو
جدول جو

معنی مستخبر

مستخبر((مُ تَ بَ))
کسی که از او خبر جسته شده
تصویری از مستخبر
تصویر مستخبر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مستخبر

مستخبر

مستخبر
خبرجوینده. (غیاث) (آنندراج). سؤال کننده از خبر. (اقرب الموارد). پرسنده. آگاهی پرس. خبرپرس. تفحص کننده. خبرگیرنده.
- مستخبران احوال، پرسندگان احوال. (ناظم الاطباء). رجوع به استخبار شود
لغت نامه دهخدا

مستکبر

مستکبر
متکبر باتکبر بزرگ منش، گرد نکش: ز مستکبران دلاور بترس، ازان کو مترسد ز داور بترس، (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار