جدول جو
جدول جو

معنی مستقلا - جستجوی لغت در جدول جو

مستقلا
منفرداً و بطور تنهایی، آزادانه خود سرانه به استقلال آزادانه، همیشه مستقلا کارهای خود را انجام میدهند
فرهنگ لغت هوشیار
مستقلا
جداسرانه، خودسرانه
تصویری از مستقلا
تصویر مستقلا
فرهنگ واژه فارسی سره
مستقلا
آزادانه، بالاستقلال، خودمختارانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستقصا
تصویر مستقصا
تحقیق و بررسی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
کسی که آزادانه امور خود را اداره کند و به دیگری حق مداخله ندهد، آزاد و مختار، در علوم سیاسی دارای استقلال، جداگانه
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ قِلْ لا)
جمع واژۀ مستقله. رجوع به مستقله و مستقل شود.
- مستقلات عقلیه، یکی از دو قسم دلیل عقلی است و آن مستقلاً از عقل بدست می آید بدون اینکه نظر شارع اسلام در آن دخالت داشته باشد، مانند این قاعده ’قانون برای انسان است نه انسان برای قانون’. و قسم دیگر دلیل عقلی، استلزامات عقلیه است که بوسیلۀ حکم شرعی بدست می آید. (از فرهنگ حقوقی).
، چیزهایی خاص و مخصوص و املاک از قبیل دکان و کاروانسرا و حمام وخانه و جز آن که مالک از کرایۀ آنها منتفع گردد. (ناظم الاطباء). اما در این معنی تحریر نادرستی است ازمستغلات. رجوع به مستغلات شود: اکثر مواضع نواحی و باغات قصبه و مستقلات شهر اردو و متاع او بود. (کتاب نگارستان از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نِ گَ نُ / نِ / نَ دَ)
به استقلال. بالاستقلال. مستقلانه. منفرداً و بطور تنهایی و بدون شرکت دیگری. بالانفراد. و رجوع به مستقل و استقلال شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قِلْ لَ)
تأنیث مستقل. رجوع به مستقل و مستقلات و استقلال شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
نعت مفعولی از استقاله. رجوع به استقاله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
بردارنده و حمل کننده، آزاد و مختار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقلی
تصویر مستقلی
به پشت خوابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقله
تصویر مستقله
مونث مستقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
((مُ تَ قِ لّ))
آزاد، مختار، دارای استقلال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستقلاً
تصویر مستقلاً
((مُ تَ قِ لَ نْ))
به استقلال، آزادانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
جداسر، خودپا، خودسر، ناوابسته، بدون وابستگی، خود سالار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
Autonomous, Independent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autonome, indépendant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
স্বায়ত্তশাসিত , স্বাধীন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
huru
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
אוטונומי , עצמאי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
自律的 , 独立した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
自主的 , 独立的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
자율적인 , 독립적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
özerk, bağımsız
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
otonom, mandiri
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autonom, unabhängig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
स्वायत्त , स्वतंत्र
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autonomo, indipendente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autónomo, independiente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autonoom, onafhankelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
автономний , незалежний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
автономный , независимый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autonomiczny, niezależny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autônomo, independente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
อิสระ , อิสระ
دیکشنری فارسی به تایلندی