جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مستقصا

استقصا

استقصا
جهد تمام کردن کوشش تمام کردن سعی و کوشش بسیار کردن، طلب نهایت چیزی را کردن، بنهایت رسیدن بر رسیدن پی جویی کردن، پی جویی تفحص، سختگیری در محاسبه دقت بسیار در حساب چیزی
فرهنگ لغت هوشیار

استقصا

استقصا
کوشش، تفحص و تحقیق کردن در امری، کوشش تمام کردن در مسئله ای و به نهایت آن رسیدن، بررسی دقیق کردن و امری را به آخر رساندن
استقصا
فرهنگ فارسی عمید

مستقلا

مستقلا
منفرداً و بطور تنهایی، آزادانه خود سرانه به استقلال آزادانه، همیشه مستقلا کارهای خود را انجام میدهند
فرهنگ لغت هوشیار

مستقصی

مستقصی
کوشنده به ژرف رسنده تحقیق وبررسی شده: وماآن را جوایب شافی گفته ایم تکرار و تطویل ملال افزاید بموضعش مستقصی برود... . تفحص وتحقیق کننده
فرهنگ لغت هوشیار

مستقصی

مستقصی
مستقص. نعت فاعلی از استقصاء. کوشش تمام کننده و به نهایت چیزی رسنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به استقصاء شود
لغت نامه دهخدا