جدول جو
جدول جو

معنی مستق - جستجوی لغت در جدول جو

مستق
(مُ تُ / مُتَ)
مستقه. معرب مشتۀ فارسی. مشته. جبۀ فراخ، آلتی از آلات موسیقی چینیان که از انبوبه هائی مرکب بود و فارسیان آن را بیشه مشته می نامیده اند. (مفاتیح العلوم خوارزمی). رجوع به مستقهشود، از وسایل تقسیم آب نهرها. مستقه. رجوع به مستقه شود: ذکر مقاسم آبهای آن و عدد مستقهای آن. (تاریخ قم ص 40)
لغت نامه دهخدا
مستق
پارسی تازی گشته مشته چغانه چغانه
تصویری از مستق
تصویر مستق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستقل
تصویر مستقل
کسی که آزادانه امور خود را اداره کند و به دیگری حق مداخله ندهد، آزاد و مختار، در علوم سیاسی دارای استقلال، جداگانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
جای گرفته، قرارگاه، جای قرار گرفتن، مقر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستقص
تصویر مستقص
خونبها خواهنده خونی خواهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
قرار گیرنده و ساکن و متمکن و ثابت شونده در جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
بردارنده و حمل کننده، آزاد و مختار
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته مستک مستک: ابزاری در خنیا، پوستین دراز آستین پوستین آستی دراز، آلتی که بدان چنگ و مانند آن نوازند، جمع مساتق، مقیاس آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقه
تصویر مستقه
((مُ تَ قَ))
پوستین آستین دراز، آلتی که بدان چنگ و مانند آن نوازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
((مُ تَ قِ لّ))
آزاد، مختار، دارای استقلال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
((مُ تَ قَ رّ))
پایدار، استوار، استقرار یافته، قرار گرفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
ماندگار، برپا شده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
جداسر، خودپا، خودسر، ناوابسته، بدون وابستگی، خود سالار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
Autonomous, Independent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
Established
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
établi
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autonome, indépendant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autónomo, independiente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
establecido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
स्वायत्त , स्वतंत्र
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autonomo, indipendente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
stabilito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autonoom, onafhankelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
gevestigd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autonom, unabhängig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
встановлений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
автономний , незалежний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
установленный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
автономный , независимый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
założony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autonomiczny, niezależny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
etabliert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
estabelecido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مستقل
تصویر مستقل
autônomo, independente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مستقر
تصویر مستقر
स्थापित
دیکشنری فارسی به هندی