- مستعبر
- خوابگزاریده
معنی مستعبر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روی گرداننده، پشت کننده
به عاریت خواهنده، عاریت گیرنده
باتکبر، خودخواه، بزرگ منش، گردنکش
کسی که خبری را جویا شود، خبرگیر، جویای خبر
چیزی که عاریه گرفته شده، به عاریت خواسته شده
کسی که از اعراب تقلید می کند، عجم داخل شده در میان اعراب
کسیکه آخر کار را می نگرد
جویای خبر
سپنج خواه سپنج گیرنده آنکه چیزی بعاریت گیرد عاریت خواه، جمع مستعیرین
استعمار کننده
گشن خواهنده، دشنامگوی، سخن زشت آورنده عجمی که داخل عرب شود، عجمی که تقلیدعرب کند عرب نما، سخن زشت عربی آورنده، جمع مستعربین
عبادتگاه، به بندگی گرفته شده
عاریتی
متکبر باتکبر بزرگ منش، گرد نکش: ز مستکبران دلاور بترس، ازان کو مترسد ز داور بترس، (سعدی)
گوارا، مطبوع و خوشایند
گرد و دایره مانند، مدور
دور، بعید، دوراز آنتظار
موجب، سبب، دنباله رو، پیرو
صاحب بصیرت، دارای فکر و نظر
کسی که از او استعانت می کنند
زنهارخواهنده، پناه برنده، پناهنده
کسی که با دیگری مشورت کند، مشورت کننده
شادشونده از خبر خوش، شادمان، بشارت دهنده
رایزن، کسی که با او مشورت می کنند، طرف مشورت
کسی که از کار و خدمتی کناره گیری کند، استعفا کننده
کسی که خانه، دکان یا چیز دیگر را اجاره کند، اجاره کننده، اجاره دار، اجاره نشین
آنکه به کسی یا چیزی پشت گرمی پیدا کرده، پشت گرم، دل گرم