- مستبعد
- دور، بعید، دوراز آنتظار
معنی مستبعد - جستجوی لغت در جدول جو
- مستبعد
- دور شمرده، دور از باور باور نکردنی دور شمرنده، دوری جوینده بعیدشمرده شده آنچه عقلا بعید بنظرآید: از فلان این کار مستبعد نیست
- مستبعد ((مُ تَ عِ))
- دور، بعید، دشوار و مشکل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که چیزی را به فال نیک بگیرد، آنکه به دنبال سعادت است، سعادت جوینده
شوهر کننده
نو پیدا، نوداننده عجیب شمرده بدیع دانسته، عجیب شگفت: اگر تو این راز در پرده خاطر پوشیده داری از حسن عهد و صدق و داد تو مستبدع نیست... عجیب شمرنده چیزی را بدیع داننده
عبادتگاه، به بندگی گرفته شده
فرخنده، یاری یافته یاری خواهنده، خواهان نیکبختی سعادت یافته نیک بخت گردیده، نیک بخت. نیک بختی جوینده سعادت خواهنده: و مستسعدان حصول معرفت را از تیه حیرت و بیدای جهالت بمرتع عرفان و ما من ایمان او راه نمود، کسی که چیزی را بفال نیک گیرد
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، خجسته طالع، صاحب اقبال، سعید، بختیار، فرّخ فال، خجسته فال، صاحب دولت، بلندبخت، فرخنده بخت، نکوبخت، اقبالمند، خجسته، مقبل، جوان بخت، طالع مند، نیکوبخت، خوش طالع، نیک اختر، شادبخت، بلنداقبال، فرخنده طالع، سفیدبخت، ایمن
خودکامه
کسی که آماده برای کاری است، آماده، با استعداد
کسی که که کاری را به رای خود و بدون مشورت دیگران انجام بدهد، خود رای، خودسر
خود رای، خود سر
مهیا و آماده شده بکاری، ساخته، حاضر
Predisposed, Liable, Susceptibly
responsável, predisposto, susceptível
haftbar, anfällig
odpowiedzialny, predysponowany, podatny
ответственный , предрасположенный , восприимчиво
відповідальний , схильний
verantwoordelijk, geneigd, vatbaar
responsable, predispuesto, susceptible
responsable, prédisposé, susceptible
responsabile, predisposto, suscettibile
जिम्मेदार , पूर्वाग्रहित , संवेदनशील रूप से
দায়ী , প্রবণ , সংবেদনশীলভাবে
bertanggung jawab, cenderung, rentan
sorumlu, yatkın, hassas bir şekilde
책임이 있는 , 성향이 있는 , 민감하게
负责任的 , 倾向的 , 易受影响地
責任感のある , 傾向がある , 感受性がある