جدول جو
جدول جو

معنی مستبعد - جستجوی لغت در جدول جو

مستبعد
دور، بعید، دوراز آنتظار
تصویری از مستبعد
تصویر مستبعد
فرهنگ فارسی عمید
مستبعد
دور شمرده، دور از باور باور نکردنی دور شمرنده، دوری جوینده بعیدشمرده شده آنچه عقلا بعید بنظرآید: از فلان این کار مستبعد نیست
فرهنگ لغت هوشیار
مستبعد
((مُ تَ عِ))
دور، بعید، دشوار و مشکل
تصویری از مستبعد
تصویر مستبعد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستسعد
تصویر مستسعد
کسی که چیزی را به فال نیک بگیرد، آنکه به دنبال سعادت است، سعادت جوینده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستبعل
تصویر مستبعل
شوهر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
نو پیدا، نوداننده عجیب شمرده بدیع دانسته، عجیب شگفت: اگر تو این راز در پرده خاطر پوشیده داری از حسن عهد و صدق و داد تو مستبدع نیست... عجیب شمرنده چیزی را بدیع داننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستعبد
تصویر مستعبد
عبادتگاه، به بندگی گرفته شده
فرهنگ لغت هوشیار
فرخنده، یاری یافته یاری خواهنده، خواهان نیکبختی سعادت یافته نیک بخت گردیده، نیک بخت. نیک بختی جوینده سعادت خواهنده: و مستسعدان حصول معرفت را از تیه حیرت و بیدای جهالت بمرتع عرفان و ما من ایمان او راه نمود، کسی که چیزی را بفال نیک گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستسعد
تصویر مستسعد
((مُ تَ ع))
نیک بختی جوینده، سعادت خواهنده، کسی که چیزی را به فال نیک گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستبدع
تصویر مستبدع
((مُ تَ دَ))
عجیب شمرده، عجیب، شگفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستسعد
تصویر مستسعد
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، خجسته طالع، صاحب اقبال، سعید، بختیار، فرّخ فال، خجسته فال، صاحب دولت، بلندبخت، فرخنده بخت، نکوبخت، اقبالمند، خجسته، مقبل، جوان بخت، طالع مند، نیکوبخت، خوش طالع، نیک اختر، شادبخت، بلنداقبال، فرخنده طالع، سفیدبخت، ایمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستبد
تصویر مستبد
خودکامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مستعد
تصویر مستعد
کسی که آماده برای کاری است، آماده، با استعداد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستبد
تصویر مستبد
کسی که که کاری را به رای خود و بدون مشورت دیگران انجام بدهد، خود رای، خودسر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستبد
تصویر مستبد
خود رای، خود سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستعد
تصویر مستعد
مهیا و آماده شده بکاری، ساخته، حاضر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستبد
تصویر مستبد
((مُ تَ بِ دّ))
خودسر، خودرأی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستعد
تصویر مستعد
((مُ تَ عِ دِّ))
آماده، مهیا، دارای قابلیت و استعداد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستعد
تصویر مستعد
Predisposed, Liable, Susceptibly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
responsável, predisposto, susceptível
دیکشنری فارسی به پرتغالی
odpowiedzialny, predysponowany, podatny
دیکشنری فارسی به لهستانی
ответственный , предрасположенный , восприимчиво
دیکشنری فارسی به روسی
відповідальний , схильний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
verantwoordelijk, geneigd, vatbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
responsable, predispuesto, susceptible
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
responsable, prédisposé, susceptible
دیکشنری فارسی به فرانسوی
responsabile, predisposto, suscettibile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
जिम्मेदार , पूर्वाग्रहित , संवेदनशील रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
দায়ী , প্রবণ , সংবেদনশীলভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
bertanggung jawab, cenderung, rentan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
sorumlu, yatkın, hassas bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
책임이 있는 , 성향이 있는 , 민감하게
دیکشنری فارسی به کره ای
负责任的 , 倾向的 , 易受影响地
دیکشنری فارسی به چینی
責任感のある , 傾向がある , 感受性がある
دیکشنری فارسی به ژاپنی