- مسافعت
- به یکدیگر ضربه و لطمه زدن، همدیگر را طرد کردن یا کشتن
معنی مسافعت - جستجوی لغت در جدول جو
- مسافعت
- کتک زدن، کتک کاری مضاربه: ... و جنگ و مدافعت و کینه کشی ومسافعت از میانه برداشته و همه فرمان پادشاه را مطوع و منقاد گشته
- مسافعت ((مُ فَ عَ))
- کتک کاری، همدیگر را زدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رهسپاری
از شهری به شهر دیگر رفتن، سفر کردن
جمع واژۀ مسافت، فاصلۀ بین دو مکان
شتاب کردن، شتافتن، بر یکدیگر پیشی گرفتن
یکدیگر را راندن و دور کردن، از کسی حمایت و طرف داری کردن، دفاع کردن، سهل انگاری در انجام کاری، تعلّل کردن
مدافعه: خداوند عالم را بمرافعت و مخالفت ایشان رکاب همایون بباید رنجانید و کار دشمن ضعیف داشت
مرافعه: مرافعت پیش قاضی بردیم
یاری کردن، یاری
سرعت گرفتن، عجله کردن
دشنام دادن کسی را، نادانی نمودن، اسراف کردن در نوشیدن شراب
کتک زدن، کتک کاری مضاربه: ... و جنگ و مدافعت و کینه کشی ومسافعت از میانه برداشته و همه فرمان پادشاه را مطوع و منقاد گشته
از شهر یا کشوری بشهر و کشور دیگر رفتن سفر کردن
زنا کردن، زنا
جمع مسافه، دوری ها جمع مسافت
موافقت، سازگاری
بعد و دوری و فاصله، دوری راه
فاصلۀ بین دو مکان
برابری
کمک همیاری
بازگشت
با هم برابر بودن، برابری
با نرمی و آسانی رفتار کردن
یکدیگر را فریب دادن، خدعه کردن
حفظ کردن از آسیب، نگه داری کردن
اهمال، کوتاهی، گذشت، ملاحظه کردن
یکدیگر را یاری دادن، معاونت کردن