جدول جو
جدول جو

معنی مسافت - جستجوی لغت در جدول جو

مسافت
بعد و دوری و فاصله، دوری راه
تصویری از مسافت
تصویر مسافت
فرهنگ لغت هوشیار
مسافت
((مَ فَ))
بعد، فاصله
تصویری از مسافت
تصویر مسافت
فرهنگ فارسی معین
مسافت
فاصلۀ بین دو مکان
تصویری از مسافت
تصویر مسافت
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسافرت
تصویر مسافرت
رهسپاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسافر
تصویر مسافر
گشتار، رهسپار، رهنورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخافت
تصویر مخافت
بیمناک شدن، ترسیدن، ترس، خوف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسافر
تصویر مسافر
سفر کننده، در تصوف رهرو، سالک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسافرت
تصویر مسافرت
از شهری به شهر دیگر رفتن، سفر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسافات
تصویر مسافات
جمع واژۀ مسافت، فاصلۀ بین دو مکان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسائت
تصویر مسائت
بد بودن، زشت بودن، بدحالی، املای دیگر واژۀ مساءة
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسافعت
تصویر مسافعت
به یکدیگر ضربه و لطمه زدن، همدیگر را طرد کردن یا کشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخافت
تصویر مخافت
خوف و ترسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساعفت
تصویر مساعفت
یاری کردن، یاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساحت
تصویر مساحت
زمین پیمایی، سطح قسمتی معین از محوطه ای، پیمودن زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسائت
تصویر مسائت
اندوهگین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
چوب پهن و کلفتی که در زیر دو قاعده در نصب کنند، چوب جلو هودج. مقابل شونده روبرو شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسالت
تصویر مسالت
درخواست، استدعا، تقاضا پرسیدن، پرسش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسافهت
تصویر مسافهت
دشنام دادن کسی را، نادانی نمودن، اسراف کردن در نوشیدن شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسافه
تصویر مسافه
مسافت در فارسی: دروی
فرهنگ لغت هوشیار
کتک زدن، کتک کاری مضاربه: ... و جنگ و مدافعت و کینه کشی ومسافعت از میانه برداشته و همه فرمان پادشاه را مطوع و منقاد گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسافرت
تصویر مسافرت
از شهر یا کشوری بشهر و کشور دیگر رفتن سفر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسافر
تصویر مسافر
سفر کننده، راهی، رونده، سیاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسافحت
تصویر مسافحت
زنا کردن، زنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسافح
تصویر مسافح
دهانه های دره آبشار ها جهمرز زناکار جمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسافات
تصویر مسافات
جمع مسافه، دوری ها جمع مسافت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخافت
تصویر مخافت
((مَ فَ))
ترس، هراس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسامت
تصویر مسامت
((مَ مَ))
چوب پهن و کلفتی که در زیر هر دو قاعده در نصب کنند، چوب جلو هودج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسافهت
تصویر مسافهت
((مُ فَ هَ))
دشنام دادم، نادانی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسافعت
تصویر مسافعت
((مُ فَ عَ))
کتک کاری، همدیگر را زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسافرت
تصویر مسافرت
((مُ فِ رَ))
از شهر یا کشوری به شهر یا کشور دیگر رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسافر
تصویر مسافر
((مُ فِ))
سفرکننده، سفر رونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مساعفت
تصویر مساعفت
((مُ عِ فَ))
یاری کردن، یاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مساحت
تصویر مساحت
((مِ حَ))
پیمودن یا اندازه گرفتن زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مساعفت
تصویر مساعفت
موافقت، سازگاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساحت
تصویر مساحت
سطحی که میان مجموعه ای از خطوط یا مرزها قرار دارد، اندازۀ سطح، دانش اندازه گرفتن زمین
فرهنگ فارسی عمید