- مسارعت
- شتاب کردن، شتافتن، بر یکدیگر پیشی گرفتن
معنی مسارعت - جستجوی لغت در جدول جو
- مسارعت
- سرعت گرفتن، عجله کردن
- مسارعت ((مُ رَ عَ))
- شتاب کردن، بر یکدیگر پیشی گرفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با هم کشتی گرفتن، کشتی گیری
مانند و شبیه یکدیگر شدن، مشابهت
به یکدیگر ضربه و لطمه زدن، همدیگر را طرد کردن یا کشتن
مسارعه و مسارعت در فارسی پیشدستی چمک، شتاب شتاب کردن تند شتافتن، پیشی گرفتن بر یکدیگر، شتاب تعجیل، سبقت
کتک زدن، کتک کاری مضاربه: ... و جنگ و مدافعت و کینه کشی ومسافعت از میانه برداشته و همه فرمان پادشاه را مطوع و منقاد گشته
مشابهت و مقابلت
کشتی گرفتن یکدیگر را بر زمین کوفتن، کشتی گیری
واکوفتن دلیران یکدیگر را: (... و طنین ذباب الغضب هیبت از وقع مقارعت هر دو فریقین بگوش روزگار آمد) (مرزبان نامه. 1317 ص 222)، قرعه انداختن با یکدیگر
زد وخورد دلیران
شتابنده، پیشدست شتابنده جمع مسارعین
برابری
رهسپاری
کمک همیاری
بازگشت
جمع خسارت
با هم برابر بودن، برابری
با نرمی و آسانی رفتار کردن
یکدیگر را فریب دادن، خدعه کردن
اهمال، کوتاهی، گذشت، ملاحظه کردن
با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
از شهری به شهر دیگر رفتن، سفر کردن
جمع واژۀ مسافت، فاصلۀ بین دو مکان
شب را با هم بیدار بودن، شب زنده داری
خسارت، ضرر کردن، زیان دیدن، زیان، غرامت
هم بهره شدن با کسی، انبازی در بهره و نصیب
شب را با صحبت و افسانه گفتن با هم گذراندن
آشتی کردن، بی گزندی، خوش رفتاری، صلح طلبی
جمع شدن باهم، جماع کردن، هم بستر شدن با زن