معنی مقارعت مقارعت((مُ رِ عَ)) واکوفتن دلیران یکدیگر را، قرعه انداختن با یکدیگر تصویر مقارعت فرهنگ فارسی معین
مقارعت مقارعت واکوفتن دلیران یکدیگر را: (... و طنین ذباب الغضب هیبت از وقع مقارعت هر دو فریقین بگوش روزگار آمد) (مرزبان نامه. 1317 ص 222)، قرعه انداختن با یکدیگر فرهنگ لغت هوشیار
مقارعت مقارعت مقارعه. واکوفتن دلیران یکدیگر را: طنین ذباب الغضب هیبت از وقع مقارعت هر دو فریقین به گوش روزگار آمد. (مرزبان نامه). و اصحاب شمس المعالی دل بر مقارعت و مماصعت قوم قرار نهادند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 265). و رجوع به مقارعه شود لغت نامه دهخدا