- مسابقه
- هماورد، پیکار
معنی مسابقه - جستجوی لغت در جدول جو
- مسابقه
- با کسی پیشی گرفتن در دویدن یا در تاختن و نبرد کردن در آن
- مسابقه ((مُ بَ قَ یا قِ))
- بر یکدیگر پیشی گرفتن
- مسابقه
- عمل چند تن یا چند گروه برای پیشی گرفتن بر یکدیگر در ورزش یا فعالیت دیگر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متضاد، چیزی که با دیگری مخالف باشد، ضد یکدیگر، در ادبیات در فن بدیع به کار بردن کلمات ضد یکدیگر در نظم یا نثر، تضاد، مطابقه، طباق، مقابل مترادف، در علوم ادبی ویژگی دو کلمۀ مخالف هم مانند سیاه و سفید، سرد و گرم، بلند و کوتاه، شیرین و تلخ، پاک و نا پاک و بیش و کم
مونث متاسبق جمع متسابقات
مسابقه: فصل در مسابقت و تیر انداختن، جمع مسابقات
مطابقه و مطابقت در فارسی: ساچش بتایش، برابر کردن، چفسانیدن، مرو سیدن، یگانستن با هم ساختن، رو با رویی اتفاق کردن متحد شدن، مقابل کردن چیزی است بمثل آن، اتفاق اتحاد، مقابله
پیشینه
تقدم، حق پیشین، پیشی
سابق، زمان گذشته، پیشین، پیشینه، سبقت گیرنده، پیشی گیرنده، پیش افتاده
competir
ścigać się
соревноваться
змагатися
competir
competere
दौड़ना
দৌড়ানো
berlomba
להתחרות
kushindana