جدول جو
جدول جو

معنی مطابقه

مطابقه
(ضَ طَ)
یکی را بر دیگری پوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : طابق بین قمیصین، پوشید یکی از آن دو پیراهن را بروی دیگری. (ناظم الاطباء) ، موافقت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). با کسی موافقت کردن. (زوزنی) (تاج المصادر). طابق فلان فلانا، موافقت کرد فلان بهمان را. (ناظم الاطباء) ، چفسانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). طابق بین الشیئین مطابقه و طباقاً، چسبانید آن دو را بهم. (ناظم الاطباء) ، رفتن با بند بر پای. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). با بند رفتن. (تاج المصادربیهقی). طابق المقید، رفت آن بنددار با بند پای. (ناظم الاطباء) ، سم پای بر جای سم دست نهادن اسب در رفتن و دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) : طابق الفرس، گذاشت آن اسب پای ها را در جای دستها هنگام راه رفتن. (ناظم الاطباء) ، عادت کردن برکاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : طابق فلان، عادت کرد فلان برکاری. (ناظم الاطباء) ، موافقت و برابر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : طابق بین الشیئین مطابقه و طباقاً، برابر کرد آن دو چیز را... (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح بدیعی) جمع کردن کلمات متضاد در کلام ومتضاد لاحق است به آن کماقال عز و جل: و تعز من تشاءو تذل من تشاء. (آنندراج). مقابلۀ اشیاء متضاد را مطابقه خوانند از آن روی که ضدان مثلان اند در ضدیت و مثال آن مسعودسعد گوید:
ای سرد و گرم دهر کشیده
شیرین و تلخ چرخ چشیده.
(المعجم چ مدرس رضوی چ دانشگاه ص 344).
آن است که جمعکنند دو شی ٔ موافق را با ضدش و بعد اگر آن دو شی ٔ موافق دارای شرطی باشد، لازم است که ضد آن شرط نیز برای دو ضد آورده شود مانند: فأمّا من اعطی واتقی و صدّق... که اعطاء و اتقاء و تصدیق ضد منع و الاستغناء و تکذیب است. که مجموع شرطهای اول برای ’یسری’ و مجموع شرطهای ثانی در آیات بعد برای ’عسری’ آورده شده است. (از تعریفات جرجانی ص 148)
لغت نامه دهخدا