- مطابقه
- متضاد، چیزی که با دیگری مخالف باشد، ضد یکدیگر، در ادبیات در فن بدیع به کار بردن کلمات ضد یکدیگر در نظم یا نثر، تضاد، مطابقه، طباق، مقابل مترادف، در علوم ادبی ویژگی دو کلمۀ مخالف هم مانند سیاه و سفید، سرد و گرم، بلند و کوتاه، شیرین و تلخ، پاک و نا پاک و بیش و کم
معنی مطابقه - جستجوی لغت در جدول جو
- مطابقه
- مطابقه و مطابقت در فارسی: ساچش بتایش، برابر کردن، چفسانیدن، مرو سیدن، یگانستن با هم ساختن، رو با رویی اتفاق کردن متحد شدن، مقابل کردن چیزی است بمثل آن، اتفاق اتحاد، مقابله
- مطابقه ((مُ بِ قِ))
- برابر کردن، با هم برابر کردن دو چیز، مطابقت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هماورد، پیکار
همپوشی، هم خوانی
برابر کردن دو چیز با هم، برابر بودن، سازگار بودن
با کسی پیشی گرفتن در دویدن یا در تاختن و نبرد کردن در آن
جور در آمدن برابر شدن
برابری با هم و مشابهت و مقابله و مناسبت و یکسانی و موافقت
عمل چند تن یا چند گروه برای پیشی گرفتن بر یکدیگر در ورزش یا فعالیت دیگر
برابر، همپوش
برابر، یکنواخت، یکسان
تب شدیدی که یک روز به طور مداوم ادامه دارد
تنباکو
مطبقه در فارسی تب خونی، رشک دامنه (حصبه) مونث مطبق. مونث مطبق. یاتب (حمی) مطبقه. تب دموی لازم است و بر دو نوع است: یکی آنکه از عفونت خون در عروق و خارج آنها پدید آید و دیگری بغیر عفونت خون را گرم کند و بغلیان آرد توضیح بعضی آن را حصبه دانسته اند. براون در ترجمه چهارمقاله نظامی (مقاله چهارم: طب) مطبقه را به اینفلماتوری فور ترجمه کرده و در حاشیه گوید: شاید بتوان آنرا به رمیتنت یا کانتینوس ترجمه کرد
موافق، یکسان و مثل و مانند و برابر
Compliant
conforme
konform
zgodny
соответствующий
відповідний
compatibel
conforme
conforme
conforme
अनुपालक
সামঞ্জস্যপূর্ণ