معنی سابقه - فرهنگ فارسی عمید
معنی سابقه
- سابقه
- سابق، زمان گذشته، پیشین، پیشینه، سبقت گیرنده، پیشی گیرنده، پیش افتاده
تصویر سابقه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سابقه
سابقه
- سابقه
- پرونده، پیشینه، تاریخ، تاریخچه، زمینه، دیرینگی، قدم، قدمت، عنایت الهی، تقدیر، آشنایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد