- مزین
- آراسته
معنی مزین - جستجوی لغت در جدول جو
- مزین
- زینت داده شده، آراسته
- مزین
- زینت دهنده، آراینده، آرایشگر
- مزین
- آراسته، مجمل، زینت شده
- مزین ((مُ زَ یَّ))
- آراسته شده، زینت شده
- مزین
- Ornately
- مزین
- de maneira ornamentada
- مزین
- verziert
- مزین
- bogato zdobiony
- مزین
- богато украшенно
- مزین
- sierlijk
- مزین
- ornamentadamente
- مزین
- de manière ornée
- مزین
- in modo ornato
- مزین
- सुसज्जित रूप से
- مزین
- সুসজ্জিতভাবে
- مزین
- dengan megah
- مزین
- süslü bir şekilde
- مزین
- באופן מפואר
- مزین
- kwa njia ya mapambo ya kifahari
- مزین
- อย่างวิจิตร
- مزین
- بطريقةٍ مزيّنةٍ
- مزین
- مزین طور پر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افزونی کردن بر کسی
هشیوار
بازگو کننده