رجل مزجی، مردی که خویشتن را به گروهی چسباند که از ایشان نبود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و مزلّج. (اقرب الموارد). و رجوع به مزلج شود کشتی به شتاب رانده شده. (ناظم الاطباء)
رجل مزجی، مردی که خویشتن را به گروهی چسباند که از ایشان نبود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و مزلَّج. (اقرب الموارد). و رجوع به مزلج شود کشتی به شتاب رانده شده. (ناظم الاطباء)
آمیغی. - ترکیب مزجی، آن است که دو کلمه را که هریک معنی جداگانه دارند با یکدیگر ترکیب کنند و نام یک شخص نهند چون ’معدی کرب’ که هر دو کلمه نام یک شخص است و هرجزء دلالت بر معنی مستقلی ندارد. بخلاف ترکیب اسنادی
آمیغی. - ترکیب مزجی، آن است که دو کلمه را که هریک معنی جداگانه دارند با یکدیگر ترکیب کنند و نام یک شخص نهند چون ’معدی کرب’ که هر دو کلمه نام یک شخص است و هرجزء دلالت بر معنی مستقلی ندارد. بخلاف ترکیب اسنادی
مزاج ها، اوضاع دستگاه گوارش، وضع معده ها و روده ها، کنایه از مجموعه کیفیت های جسمی و روحی، در طب قدیم هر کدام از کیفیت های چهارگانه در بدن انسان یا مواد خوراکی که عبارت است از مثلاً سرد، گرم، خشک و تر، کنایه از سرشت ها، طبیعت ها، کنایه از حالت ها، وضعیت ها، جمع واژۀ مزاج
مزاج ها، اوضاع دستگاه گوارش، وضع معده ها و روده ها، کنایه از مجموعه کیفیت های جسمی و روحی، در طب قدیم هر کدام از کیفیت های چهارگانه در بدن انسان یا مواد خوراکی که عبارت است از مثلاً سرد، گرم، خشک و تر، کنایه از سرشت ها، طبیعت ها، کنایه از حالت ها، وضعیت ها، جمعِ واژۀ مزاج
دهی است از دهستان خان اندبیل بخش مرکزی شهرستان هروآباد، در 7/5هزارگزی جنوب غربی هروآباد و 4هزارگزی راه هروآباد به میانه و در منطقه کوهستانی سردسیر واقع و دارای 360 تن سکنه است. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت و گله داری، صنایع دستی آنان گلیم و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان خان اندبیل بخش مرکزی شهرستان هروآباد، در 7/5هزارگزی جنوب غربی هروآباد و 4هزارگزی راه هروآباد به میانه و در منطقه کوهستانی سردسیر واقع و دارای 360 تن سکنه است. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت و گله داری، صنایع دستی آنان گلیم و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)